جمعه: 10 فروردين 1403

شما اینجا هستید

چکيدة پايان‌نامه‌هاي کارشناسي ارشد علوم قرآني و دين‌شناسي

    چکيدة پايان‌نامه‌هاي کارشناسي ارشد

    مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خمينيŠ

    تا تاريخ شهريورماه 1389

    (علوم قرآني و دين‌شناسي)

    اجتماع حب و بغض مؤمنين از ديدگاه قرآن

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: ناصر رفيعي

    مشاور: محمدرضا جباري

    چکيده

    اين پژوهش، در پي ارائة ديدگاه قرآن و اسلام دربارة اجتماع مهرورزي و دشمني مؤمنان است؛ با توجه به شناخت صحيح از ملاک و معيار حب و بغض، و محدوده و جايگاه خاص هرکدام. همچنين در صدد تبيين اين مسئله است که اصل اولي، مهرورزي است؛ بغض و نفرت، ازروي ناچاري و ضرورت عارض مي‌شود و عکس‌العملي است در مقابل دشمناني که سر عداوت و عناد با اسلام و مسلمين دارند، يا کساني که از حدود و ثغور عبور كرده، مراحل و مراتب را رعايت نمي‌كنند؛ در‌حالي‌كه تعدي از حدود جايز نيست. مرز ميان خودي و غيرخودي نيز بايد رعايت شود. البته در بعضي موارد، از مهرورزي به غيرخودي‌ها نبايد دريغ کرد؛ ولي چون حب، حقيقتي ذومراتب و مشکک است، بايد مراتب دوستي و دشمني را مراعات کرد و در برخي موارد، بغض و غضب شديد ضرورت مي‌يابد و بهترين گزينه است. در اين موارد، دوستي و رحمت و عفو، گناهي نابخشودني است. در بخش ديگري از تحقيق، اثبات شده که تسامح و تساهل مصطلح غربي با رأفت و مداراي اسلامي تناسبي ندارد.

    با اين مقدمه، رساله در پنج فصل و يک خاتمه تنظيم شده است. فصل اول، دربارة کليات تحقيق است. فصل دوم، به معرفي جايگاه حب و مهرورزي در قرآن و اسلام، و انواع تعامل و برخوردها در قرآن اختصاص يافته و در آن، برخورد محبت‌آميز با ديگران، به‌ويژه با مؤمنان، بررسي شده است. همچنين رابطة تساهل و تسامح و خشونت با مهرورزي و نفرت، حدود و ميزان مدارا با مخالفان در اسلام، و جايگاه خشونت و مدارا در اين دين، تبيين شده است. فصل سوم، کساني را که در قرآن، بر دشمني با آنها تأکيد شده (مانند شيطان و مشرکان و يهود و منافقان)، معرفي، و گروه خاصي را که در عداوت با حق، نقش محوري دارند، برجسته کرده است. فصل چهارم‌ با توجه به آيات قرآن، به مسئلة اصلي، يعني امکان و تلازم حب و بغض مؤمنان پرداخته و به انواع اجتماع محتمل اشاره کرده است. در فصل پنجم، خلاصه‌اي از اصلي‌ترين مسائل فصل‌هاي قبل، به همراه پيشنهادهايي براي موضوع آمده است.


    طاهري‌نيا، احمد

    احکام جنگ و جهاد در قرآن

    سال دفاع: ۱۳۷۲

    راهنما: رضا استادي

    مشاور: محمود رجبي

    چکيده

    اين رساله‌ با عنوان احکام جنگ و جهاد در قرآن، در يک مقدمه، پنج فصل، و يك خاتمه نگارش يافته است. محقق نکاتي را در خصوص اين رساله، به شرح زير متذکر شده است:

    ۱. دربارة جهاد و جنگ کتاب‌هاي متعددي نوشته شده است. بعضي جهاد را از ديدگاه قرآن بررسي، و دربارة هر آيه‌اي که مربوط به جهاد بوده، بحث کرده‌اند. برخي ديگر جهاد را از ديدگاه نهج ‌البلاغه بررسي کرده‌اند. دستة سوم، جهاد را از ديدگاه اسلام مطرح، و در اين ‌باره هرچه جهاد از قرآن و روايات و سيرة رسول‌ خداˆ و غيره استفاده مي‌شده، بيان کرده‌اند. ولي کتابي چاپ نشده است که به‌طور مستقل به گرد‌آوري و بحث پيرامون آيات احکام جهاد و جنگ پرداخته باشد؛

    ۲. در هر موضوعي که آيه‌اي مطرح شده و حکمي بيان گرديده، از فروع ديگري که وجود داشته، اما آيه بر آن دلالتي نداشته، صرف‌نظر شده؛ زيرا محقق فقط در صدد بيان مفاد آياتي بوده است که حامل حکمي هستند؛

    ۳. در بعضي موارد از رواياتي که ذيل آيه آمده، براي تأييد و بيان آيه استفاده شده است؛

    ۴. علاوه بر بحث‌هاي انجام‌شده، عناوين و سرفصل‌هاي ديگري هم وجود دارد که قابل بحث و بررسي است؛

    ۵. بحث رساله، دربارة آيات احکام جهاد و جنگ است و به همين دليل در بسياري از موارد از واژة جهاد استفاده شده است.


    سلطاني، اسماعيل

    آيين همزيستي ملل از ديدگاه قرآن

    سال دفاع: ۱۳۸۳

    راهنما: علي‌اکبر بابايي

    مشاور: عباس کعبي

    چکيده

    در رسالة حاضر با عنوان آيين همزيستي ملل از ديدگاه قرآن، روابط اخلاقي و حقوقي مسلمانان با ملل ديگر (کافر، مشرک و اهل کتاب) بررسي شده است. قرآن کريم به‌عنوان يکي از منابع، يا مهم‌ترين منبع شناخت اسلام، به تمام رابطه‌هاي فردي و اجتماعي مسلمانان با يکديگر و با غيرمسلمانان پرداخته است. در آيات قرآن، غيرمسلمانان با سه واژة کافر، مشرک و اهل کتاب ياد شده‌اند. اهل کتاب شامل يهود، نصاري و احياناً مجوس و صابئين مي‌شوند. شرک مانند ايمان، مراتب مختلف دارد و معناي اصطلاحي آن شامل اهل کتاب نمي‌شود. در يک تقسيم‌بندي کلي، غيرمسلمانان به دو گروه حربي و غيرحربي، و غيرحربي نيز به سه گروهِ معاهد، ذمي و مستأمن، تقسيم مي‌شوند. از آيات شريفه، اصول کافيِ همزيستي دربارة همة گروه‌هاي کافران استفاده مي‌شود که عبارت‌اند از: اصل وجوب دعوت به توحيد و اسلام، تأليف قلوب، نفي اجبار در پذيرش دين، کرامت انسان، عدل، احسان، وفاي به عهد و پيمان، منع فساد در روي زمين، احترام به خون انسان‌ها، مقابله‌به‌مثل، نفي سلطة کافران بر مسلمانان، عدم موالات کفار، و جنگ يا صلح درصورتي‌که مصلحت اقتضا کند. گروه غيرحربي از کافران، احکام حقوقي و اخلاقي ويژه‌اي دارند. در آيات قرآن، رفتارهاي نزديک مسلمانان با غيرمسلمانان، اعم از فردي، خانوادگي، اجتماعي، و روابط اقتصادي، فرهنگي، قضايي، حقوقي و سياسي مطرح شده است. بر اساس آيات قرآن، مشرکان به‌هيچ‌وجه حق نزديک شدن به مسجدالحرام را ندارند، ولي حرمت ورود کافران به ساير مکان‌هاي مقدس، و نيز حرمت ورود اهل کتاب به مسجدالحرام و ديگر مکان‌هاي مقدس، اثبات نمي‌شود. ذبايح مشرکان مطلقاً حرام است، اما دربارة ذبايح اهل کتاب، اکثر فقهاي اهل ‌سنت آن را حلال مي‌دانند و اکثر فقهاي شيعه حکم به حرمت آن داده‌اند. بنا بر آيات، انواع غذاهايي که اهل کتاب پخته باشند، بر مسلمان حلال است؛ البته درصورتي‌که غذاي آنان از گوشت ذبيحة خودشان تهيه نشده باشد و يقين به نجاست عرضي (نجس شدن با مانند شراب يا آب‌جو و مانند آنها) نباشد.

    از ديد آيات، ازدواج با زنان مشرک جايز نيست؛ ولي ازدواج با زنان پاک‌دامن از اهل کتاب همانند زنان پاک‌دامن مؤمن، بر مسلمانان حلال است. نگه‌داري همسر دائم کافر نيز، در صورت اسلام آوردن يکي از زوجين، نهي شده است.

    روابط اقتصادي با کافران، درصورتي‌که از نوع معاملات حرام، و موجب سلطة غيرمسلمانان بر مسلمانان و کشور اسلامي نباشد، مانعي ندارد. در روابط حقوقي و قضايي، اگر طرفين دعوا اهل کتاب باشند، بر اساس آيات قرآن، حاکمان اسلامي مي‌توانند مطابق شريعت اسلام، بر آنها حکم صادر کنند؛ ولي اگر يکي از طرفين دعوا مسلمان باشد، حاکم اسلامي وظيفه دارد به دعوا رسيدگي، و به عدالت حکم کند.

    اصل نفي سلطه و حاکميت کافران بر مسلمانان (نفي سبيل)، بر تمام اصول ديگر حاکميت دارد و تمام روابط، ازجمله روابط فرهنگي و سياسي، بايد بر اساس اين اصل، برنامه‌ريزي و کنترل شود. به‌مقتضاي اين اصل، ارتباط ميان مسلمانان و کافران نبايد به‌گونه‌اي باشد که سبب ذلت جامعة اسلامي شود و زمينة نفوذ سياسي و حاکميت آنان بر کشور اسلامي را فراهم کند. پيمان صلح با همة گروه‌ها و ملت‌هاي غيرمسلمان، مشروع است. اهل امان نيز شامل مشرکان و اهل کتاب مي‌شود، ولي پيمان ذمه منحصراً ميان مسلمانان و اهل کتاب بسته مي‌شود.


    باقريان، محمد

    بازتاب دنيوي اعمال از ديدگاه قرآن

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: محسن محمدي اراکي

    مشاور: اميررضا اشرفي

    چکيده

    اين رساله با موضوع بررسي بازتاب دنيوي اعمال در قرآن، در چهار فصل تنظيم شده است. در طرح‌ريزي اين فصل‌ها، به نوع رفتار انسان توجه شده و اعمالي که در آيات قرآن، داراي بازتاب دنيوي هستند، به چهار گروه اعمال در ارتباط ‌با پيامبران، و اعمال در دو حوزة خير و شر که هرکدام بر فرد يا جامعه اثرگذارند، تقسيم و بازتاب هريک از اين ‌نوع اعمال، در ابعاد مختلف رواني، تربيتي، سياسي و... بررسي شده است.

    در طول پايان‌نامه، براي اثبات دنيوي بودن بازتاب‌ها و نوع آنها، به اصل آيه و اطلاق و تقييد آن، معاني مفردات آيه و سياق آيات، روايات معصومين‰ و کلام مفسران شيعه و سني، اعم از متقدم و متأخر، استناد شده و اين نتيجه به دست آمده است که رفتارهاي انسان، بازتاب‌هاي گوناگوني در ابعاد مختلف زندگي دنيوي او دارد. وي با شناخت اين بازتاب‌ها، به ساختن دنيايي شايسته ترغيب مي‌گردد و با انجام دادن اعمالي که بازتاب‌هاي خير در زندگي فردي و اجتماعي‌اش دارد، و ترک اعمالي که بازتاب‌هاي شر دارد، خود را براي عوالم ديگر آماده مي‌سازد. او علاوه بر برخورداري از پاداش اخروي، دنياي خود را آن‌چنان‌که مطلوب خداوند است، مي‌سازد.


    مهدوي‌نيا، محمدتقي

    بررسي آيات موهم تناقض

    سال دفاع: 1378

    راهنما: محمدهادي معرفت

    مشاور: محمود رجبي

    چکيده

    اين رساله، تلاشي است در جهت پاسخ‌گويي به موارد موهم تناقض، و برطرف كردن شبهاتي كه مخالفان يا ناآشنايان به كلام الهي، مطرح کرده‌اند.

    در اين رساله، مطالب بدون فصل‌بندي خاص، به شرح زير عرضه شده است:

    پس از بيان مبادي تحقيق، مسئلة اعجاز قرآن و وجوه آن مطرح، و كلام شهرستاني در خصوص اعجاز، بيان و نقد شده است. مطلب بعدي، پيشينة موضوع و دلايلي است كه موجب نگارش اين رساله شده است؛ ازجمله: «جامع نبودن، نارسايي پاسخ‌ها، نبودن تأليف مستقل».

    جايگاه موضوع در علوم قرآني و تعريف واژه‌هاي تدبر، اختلاف و انواع آن، ادامة بحث رساله است. سپس نگارنده در بحث «منشأ اختلاف در كارهاي بشري»، به «تكامل تدريجي، تأثير عوامل اجتماعي و دروني بر گفتار انسان، تأثير انگيزه‌ها بر كلام انسان، و تفاوت استعدادها» اشاره كرده است. آن‌گاه منشأ توهم اختلاف در قرآن را، ناآگاهي از محتواي آيات و آگاهي اندک از مسائل اخروي دانسته است. در پايان نيز 25 مورد از آيات موهم تناقض را ذكر کرده و به‌تفصيل به بررسي آنها پرداخته و اشكالاتشان را تبيين و برطرف كرده است. برخي موضوعات مربوط به اين آيات كه نگارنده به آن پرداخته است، عبارت‌اند از: 1. آيات مربوط به نسيان و فراموشي خداوند؛ 2. سخن گفتن در قيامت؛ 3. سؤال در قيامت؛ 4. رؤيت خداوند؛ 5. مسئلة جبر و اختيار؛ 6. منشأ شر و بلا؛ 7. سرنوشت انسان.


    نقيب‌زاده، محمد

    بررسي ديدگاه‌هاي علوم قرآني شهيد آيت‌الله مطهريŠ

    سال دفاع: ۱۳۸۲

    راهنما: محمود رجبي

    مشاور: علي‌اکبر بابايي

    چکيده

    با وجود تحقيقات و کاوش‌هاي بسيار دربارة شخصيت علمي شهيد مطهري، هنوز ابعاد قرآن‌پژوهي استاد، به‌خوبي شناسانده نشده است. رسالة حاضر، حاصل جست‌وجو در آثار استاد، جهت ارائه و تحليل برخي انديشه‌هاي علوم قرآني و تفسيري معظم‌له است. استاد مطهري، در باب ماهيت وحي، بر پاية نگاهي فيلسوفانه معتقد بود روح قدسي پيامبر، در قوس صعود با رويکرد به عالم غيب، حقايقي را دريافت مي‌کند و در قوس نزول، آن حقايق، با تنزل در مراتب وجود پيامبر، به‌صورت امري حسي درمي‌آيد.

     مشخصه‌هاي وحي پيامبران، از منظر استاد عبارت‌اند از: دريافت باطني، فراگيري از معلمي غيربشري، توجه آگاهانه به منبع غيبي، و ادراک واسطة وحي.

     موضوع اعجاز قرآن، مفصل‌ترين بحث علوم قرآني آن شهيد عزيز است. به نظر ايشان دلالت معجزه، دلالت عقلي و استدلالي، چونان دلالت حدوث حادث بر علت، و از نوع دلالت برهاني ـ نه اقناعي ـ است. استاد بر اساس تأملات دقيق فلسفي و با استشهاد به آيات و روايات، علت ايجادکنندة معجزه را نفس پيامبر، به اذن خداوند مي‌داند. وي، دربارة اعجاز قرآن، يكسو نگري را مردود دانسته و با بهره‌گيري از آيات قرآن به وجوه مختلفي از اعجاز معتقد است. ازاين‌رو در آثار ايشان، دست‌کم پنج وجه اعجاز، قابل استفاده است که در برخي از آنها بيان استاد، ابتکاري است.

    ايشان در پاسخ تفصيلي به برخي مستشرقان و روشن‌فکران مسلمان، که قرآن را تنها معجزة پيامبر معرفي کرده‌اند، چنين ادعايي را برخلاف صريح قرآن مبني‌بر نقل معجزات ديگر پيامبر دانسته است و دربارة آيات مورد استدلال آنان معتقد است اين ‌قبيل آيات از بهانه‌جويي يا سودطلبي برخي تقاضاکنندگان معجزه حکايت دارد.

    استاد پس از تعريف محکم و متشابه، حکمت وجود متشابهات در قرآن را در ساختار مفاهيم معارفي آن بيان کرده‌ است؛ با اين توضيح که چنان مفاهيمي، با الفاظ بشري که براي موضوعات مادي وضع شده‌اند، به‌طور کامل قابل بيان نيستند. ازاين‌رو قرآن از زبان تمثيل و نمادين بهره برده است.

    معظم‌له نسخ را، لغو دستور اول و صدور دستوري به‌جاي آن، معرفي کرده‌ است. حکمت نسخ نيز از مجموع بيانات ايشان، چنين برداشت مي‌شود: گاهي مصالح و مفاسدي که در سلسلة علل احکام‌اند، به‌ جهت مقتضيات زمان، محدود به وقتي معين مي‌شوند. شارع نيز با علم قبلي به آن اقتضائات، حکمي را موقتاً تشريع مي‌کند، ولي با انقضاي آن شرايط، زمان حکم نيز به انجام مي‌رسد و حکمي متناسب با شرايط جديد اعلام مي‌شود. استاد در مورد تعداد آيات ناسخ و منسوخ، از افراط و تکثير موارد، و تفريط در انکار آن، پرهيز کرده‌ است. در خصوص مباني تفسير نيز از آثار استاد، مباني زير به دست مي‌آيد:

    1. برخلاف ديدگاه اخباريان، تفسير قرآن، ممکن و جايز است؛

    2. بنا به ادلة قطعي تاريخي و برخي آيات، قرآن از تحريف، مصون مانده است؛

    3. زبان قرآن، ترکيبي و چندساحتي است. ازاين‌رو در عين کاربرد زبان عرفي، از زبان نمادين نيز بهره برده است؛

    4. قرآن کتاب هدايت است و جامعيت آن نيز در همين راستا، تعين مي‌يابد.

    استاد در موضوع قواعد تفسير، ضمن توجه دادن به قواعد ادبيات عرب، بر اعتبار قرايني چون سياق، فضاي نزول، آيات ديگر و روايات تکيه کرده، و در بطن و تأويل قرآن به بيانات روايي، اکتفا کرده است. در مورد روش تفسير استاد مطهري نيز شايد بتوان شيوة جامع‌نگر و فراگير را روش غالب بر تفسير ايشان دانست که با هدف انعکاس همة جنبه‌هاي تفسير، همچون تفسير قرآن به قرآن، تفسير قرآن به روايات، عقل‌گرايي در تفسير، تحقيقات واژه‌شناسي، رعايت اعتدال در تفسير علمي، و طرح مباحث اجتماعي، به روشنگري در تبيين آيات پرداخته‌اند.


    پورپاك، حميد

    بررسي شبهات اعجاز قرآن كريم

    سال دفاع: 1380

    راهنما: عباسعلي عميد زنجاني

    مشاور: احمد بهشتي

    چکيده

    نگارنده در اين پژوهش ابتدا به اثبات اعجاز قرآن پرداخته، سپس ديدگاه مستشرقان و مواجهة آنان با اين كتاب مقدس را تبيين کرده است. در ادامه، بخشي از اتهام‌ها و افتراهاي مستشرقان دربارة قرآن كريم مطرح، و پاسخ آنها بيان شده است. نويسنده كوشيده است به‌ دنبال طرح و بيان هر شبهه‌، در حد وسع و با عنايت به منابع و مآخذي كه در دسترس داشته، آن را نقد و بررسي كند. بر اين اساس رساله در دو فصل كلي، مباحث زير را بررسي و تحليل كرده است:

    در فصل اول، جايگاه اعجاز قرآن در مباحث علوم قرآن، دستاورد اعجاز، مفاد اصلي اعجاز، امكان عقلي اعجاز، و وجوه اعجاز، تبيين گشته و آن‌گاه نگاهي گذرا به سير تاريخي بررسي اعجاز قرآن شده است.

    در فصل دوم، مهم‌ترين شبهات اعجاز قرآن كريم بررسي شده است. نخستين بحث اين فصل، به اتهام تناقض در قرآن اختصاص دارد كه به مواردي از اين اتهام، اشاره و پاسخ داده شده است. در دومين بحث، پاسخ اين شبهه را كه قرآن ساختة پيامبر است، مي‌خوانيم. در بحث سوم، پاسخ شبهة مخالفت قرآن با علم، و نيز برخي اشکالات دربارة قصص قرآن، مطرح شده است. آخرين اشكال و شبهه‌اي كه به آن پاسخ داده شده، مسئلة پراكندگي و انقطاع كلام الهي است كه برخي خاورشناسان آن را مطرح کرده و در اين ‌خصوص به برخي آيات تمسك جسته‌اند.


    قاسمي، علي‌محمد

    برزخ در آيينة آيات و روايات

    سال دفاع: 1378

    راهنما: محمدرضا آشتياني

    مشاور: محمدهادي معرفت

    چکيده

    اين رساله در پنج بخش به شرح زير، به موضوع برزخ در آيينة آيات و روايات پرداخته است:

    بخش اول، دربارة عمومي و حتمي بودن مرگ و غير قابل دفاع بودن آن است. آيات فراواني در قرآن بر عموميت مرگ دلالت دارند كه نگارنده برخي از آنها را ذكر كرده است؛ مانند كل نفس ذائقة الموت، اينما تكونوا يدرككم الموت، و... . در اين بخش علل نگراني از مرگ، به عقيدة نگارنده، ناآگاهي نسبت به مرگ، ترس از پروندة اعمال و ‌برتر دانستن دنيا از آخرت معرفي شده است. محقق سپس در تبيين حقيقت مرگ، آن را درواقع پل ارتباطي ميان دنيا و آخرت دانسته و دربارة روح مجرد و استقلال و بقاي آن نيز با استفاده از آيات و روايات بحث کرده است. آن‌گاه، حضور اهل‌بيت به هنگام احتضار را متذكر شده است.

    نگارنده در بخش دوم، پس از تبيين برزخ در لغت و اصطلاح، با استشهاد به آيات و روايات متعدد، مانند ومن ورائهم برزخ الي يوم يبعثون، و نيز روايات مربوط به سخن گفتن پيامبرˆ با كشته‌هاي جنگ‌هاي بدر و... بر وجود فعلي برزخ تأكيد كرده است. در ادامة اين بخش، دربارة فلسفة وجودي برزخ و نيز آثار و فوايد عالم برزخ بحث شده است.

    بخش سوم به ويژگي‌هاي برزخ اختصاص يافته است؛ ازجمله: 1. وجود بهشت برزخي؛ 2. عذاب برزخي؛ 3. تجسم اعمال؛ 4. وجود صبح و شام در برزخ. سپس به آيات و روايات در اين ‌زمينه استناد شده است.

    بخش چهارم به ويژگي‌هاي برزخيان پرداخته است؛ ازجمله: 1. بدن برزخي؛ 2. مشاهدة فرشتگان؛ 3. حيات برزخي؛ 4. فشار قبر؛ 5. مورد سؤال قرار گرفتن برزخيان.

    نويسنده در بخش پنجم رساله، مسئلة ارتباط برزخيان با جهان، مردن و سپس زنده شدن آنها در قيامت، و برخي از تفاوت‌هاي برزخ و قيامت را مطرح كرده است.


    روحاني راد، مجتبي

    پژوهشي پيرامون ابتلا و امتحان در قرآن

    سال دفاع: 1374

    راهنما: محمود رجبي

    مشاور: محمدباقر حجتي

    چکيده

    اين رساله در راستاي تحقق بخشيدن به‌ عنوان خود، به مباحث زير پرداخته است:

    الف) بررسي مفهوم امتحان الهي از ديدگاه قرآن، با تكيه بر آراي اهل لغت و تفسير؛ مؤلف در اين ‌خصوص پس از تبيين واژه‌هاي ابتلا، فتنه، محق و تمحيص، چگونگي طرح امتحان در قرآن و مفهوم آن را از ديدگاه الهي شرح داده و سپس مباني و قلمرو امتحان را بررسي كرده است. جايگاه امتحان در قرآن و امتحان در اديان ديگر، ساير مباحث اين بخش را تشكيل مي‌دهد.

    ب) مسئلة سنت بودن امتحان و ويژگي‌هاي اين سنت در قرآن؛ نگارنده در اين بخش، چگونگي شناخت سنت‌ها در قرآن را بررسي كرده و پس از معرفي ويژگي‌هاي سنن الهي، چهار ويژگي را نام ‌برده است: 1. عموميت و جهان‌شمولي؛ 2. عدم تبديل و تحول؛ 3. الهي بودن؛ 4. اختيار و سنت‌هاي الهي. ويژگي‌هاي سنت امتحان، همچون قطعيت، تبديل و تحول‌ناپذيري، عموميت، خدايي بودن و تكرار امتحان در طول زندگي، از ديگر مباحث اين بخش است. بحث پاياني اين بخش، به ضرورت شناخت سنت‌ امتحان و وظايف ما در برابر امتحان، اختصاص دارد.

    ج) بررسي حكمت‌ها و آثار امتحان از ديدگاه قرآن، سومين و آخرين بخش رساله را تشكيل داده است. در اين بخش، نگارنده به آثار امتحان پرداخته و معتقد است بحث از آثار امتحان و آشنايي با انگيزه‌هاي الهي، از مباحث مهمي است كه مباحث گذشته در مقايسه با آن، بيشتر جنبة شناسايي داشته و فقط ما را با اين سنت و حدود و ثغور آن آشنا کرده است؛ اما در اين بحث درمي‌يابيم كه اهداف الهي در امتحان انسان‌ها چه بوده و چه آثاري مي‌تواند بر جا بگذارد. «1. آزمايش و مسئلة هدايت انسان‌ها؛ 2. امتحان، زمينه‌ساز تحقق ايمان واقعي؛ 3. تمايز و جداسازي صفوف؛ 4. تمحيص و تطهير ايمان از ناخالصي‌ها؛ 5. امتحان، معيار ثواب و عقاب؛ 6. امتحان، ابزاري براي تربيت و تكامل؛ 7. ابتلائات، زمينه‌ساز رجوع به خداوند» ازجمله موضوعات مورد بحث در اين بخش هستند.


    موسوي، ولي‌الله

    پژوهشي پيرامون تقليد در عقايد از ديدگاه قرآن كريم

    سال دفاع: 1373

    راهنما: محمدهادي معرفت

    مشاور: محمود رجبي

    چکيده

    اين رساله در سه فصل، به موضوع تقليد در عقايد از ديدگاه قرآن كريم پرداخته است.

    نگارنده در فصل اول با عنوان «تقليد در عقايد»، پس از تبيين مفهوم تقليد، تبعيت و عقيده، تقليد در عقايد را از ديدگاه قرآن، سپس از ديدگاه عقل، و آن‌گاه از ديدگاه حديث بررسي کرده است.

    در فصل دوم با عنوان «متعلقات تقليد»، چهار موضوع مطرح، و دربارة هريک از آنها به‌تفصيل بحث شده است: 1. ربوبيت تكويني؛ 2. ربوبيت تشريعي؛ 3. الوهيت؛ 4. تقليد در عبادت.

    فصل سوم، «ملاك‌هاي تقليد نابجا از ديدگاه قرآن» نام دارد و در آن، ملاك‌هايي مانند تعصب نابجا، عاطفه و مودت بين همديگر، جبرگرايي، ترس از مقام و موقعيت،‌ شخصيت‌گرايي، و پيش‌فرض‌هاي نادرست، مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.


    خاني نوذري، فضل‌الله

    تأثير مرگ‌انديشي بر زندگي انسان از ديدگاه قرآن

    سال دفاع: ۱۳۸۲

    راهنما: حسن عرفان

    مشاور: اکبر ميرسپاه

    چکيده

    اين رساله پژوهشي قرآني و روايي است با عنوان تأثير مرگ‌انديشي بر زندگي انسان از ديدگاه قرآن، که پس از مقدمه و طرح کليات تحقيق، در دو بخش و يک خاتمه تدوين يافته است. در مقدمه، دربارة مرگ‌انديشي و ياد مرگ آمده است: مرگ‌انديشي به ‌معناي به ياد مرگ بودن با تمام ويژگي‌هايش مي‌باشد؛ ياد مرگي که به زمان تکليف و فرصت عمل پايان مي‌بخشد، وقوع آن نزديک و حتمي است، فراگير و گريزناپذير است؛ و سرانجام، آدمي به دوراهي حساس و تعيين‌کننده گام مي‌نهد و با دريافت پايان‌نامه، نامة ديگري به رويش گشوده خواهد شد و آن آغاز ابديت است.

    کليات تحقيق از مباحثي چون بيان مسئله و اهميت آن، پيشينه و پرسش‌هاي تحقيق، فرضيات و اهداف آن، و در پايان، روش و سامان‌دهي تحقيق، تشکيل شده است.

    بخش اول داراي دو فصل است. در فصل اول به مسائلي چون مرگ و حيات در فرهنگ قرآن، حقيقت و حکمت مرگ و زندگي، نگرش‌هاي گوناگون دربارة مرگ و بازتاب‌هاي آن، و عوامل ترس و فرار از مرگ و پيامدهاي آن و... پرداخته شده است. در فصل دوم، مسئلة ذکر و غفلت، ويژگي‌هاي مرگ، و زندگي، و اهميت مرگ‌انديشي بررسي مي‌شود.

    بخش دوم نيز دو فصل دارد. در فصل اول، آثار مرگ‌انديشي در زندگي انسان در سه عرصه مورد توجه قرار گرفته است: ۱. عرصة تربيتي؛ ۲. عرصة اقتصادي؛ ۳. عرصة سياسي و اجتماعي. در فصل دوم، اموري به‌عنوان راهکارهاي مرگ‌انديشي معرفي شده است.

    اين پژوهش با خاتمه‌اي که به نتيجه‌گيري و بيان کاستي‌ها و پيشنهادها مي‌پردازد، پايان پذيرفته است.


    اسكندرلو، محمدجواد

    ترجمه و نقد مقالة «قرآن» از دايرةالمعارف دين

    سال دفاع: 1378

    راهنما: محمود كريمي

    مشاور: حسين توفيقي

    چکيده

    اين رساله ترجمه و نقد مقالة «Quran» از دايرة‌المعارف دين (Encyclopedia of Religion) است كه بخش نخست آن را با نام «متن و تاريخ قرآن»، چارلز جوزف آدامز (Charles J. Adams) و بخش دوم آن را با عنوان «نقش قرآن در دين‌داري اسلامي»، محمود محمد ايوب (Mahmoud M. Ayoub) نوشته است.

    مترجم پس از معرفي منابع مورد استفادة خود، به شرح حال نويسندگان مقالة «قرآن» پرداخته است. وي در ادامه، اهم آرا و انديشه‌هاي آدامز در مقالة «قرآن» را در سي بند ذكر كرده و آن‌گاه به نارسايي و نواقص مقالة وي، كه هم به ‌لحاظ صوري و ساختاري است و هم به ‌لحاظ محتوايي، پرداخته است. در خصوص مقالة دوم از محمود ايوب، مترجم معتقد است كه چون نام‌برده، مسلمان و شيعي‌مذهب است، مقالة وي محاسن بيشتر و اشكالات كمتري دارد؛ اما اشكال مهمي كه به اين مقاله وارد كرده، اين است كه نويسنده در موارد متعدد، به روايت مورد بحث، تنها اشاره کرده، آن روايت يا منبع و مصدرش را بيان نمي‌کند. البته مترجم تمام اين موارد را جست‌وجو كرده و در پاورقي آورده است.

    نگارنده (مترجم) در ترجمة مقاله، از روش ترجمة مفهومي استفاده كرده است، نه ترجمة لفظي. در باب نقد مطالب مقاله نيز نقدهاي كوتاه را در پاورقي درج، و بقيه را به بخش نقد و بررسي پس از ترجمه منتقل کرده است.

    عناوين مقالة نخست (متن قرآن و تاريخ آن) در شش فصل است: «1. پيامبر و قرآن؛ 2. تدوين قرآن؛ 3. تاريخ نزول قرآن؛ 4. ويژگي‌هاي صوري قرآن؛ 5. تعاليم قرآن؛ 6. قرآن در حيات اسلامي».

    عناوين مقالة دوم نيز ازاين‌قرار است: «1. زبان قرآن؛ 2. قدرت؛ 3. آرامش؛ 4. تلاوت».


    عامري، كاظم

    تعصب از نگاه قرآن كريم

    سال دفاع: 1386

    راهنما: اكبر ميرسپاه

    مشاور: ناصر رفيعي

    چکيده

    تعصب، يعني دل‌بستگي شديد به فرد، شيء، سنت، مذهب و... و سخت از آن جانب‌داري و دفاع كردن. تعصب به اعتبار نگاه ارزشي و اخلاقي، به تعصب منفي و مثبت تقسيم مي‌شود. اين تحقيق به بررسي قسم منفي تعصب اختصاص دارد و در استخراج مطالب، از قرآن كريم استفاده شده است. مؤلف در اين پژوهش، مباحث مختلفي مطرح کرده؛ ازجمله به پنج عامل از عوامل شكل‌گيري تعصب، يعني جهالت، استكبار، هواي نفس، شخصيت‌زدگي و مرزبندي، و نيز به آثار دنيوي و اخروي تعصب پرداخته و از برخي افراد و اقوام متعصب كه در قرآن كريم نامي از آنها آمده، ياد کرده است.

    محقق در فصل اول، كليات تحقيق را ارائه داده، و در فصل دوم، مفهوم‌شناسي و اقسام تعصب را مطرح كرده است. وي در اين فصل، تعصب را در لغت و اصطلاح علم اخلاق بررسي، و واژگان نزديك به آن را بيان كرده است؛ سپس اقسام تعصب، شامل تعصب ممدوح و مذموم در قرآن، روايات و كلمات علما را شرح داده است.

    در فصل سوم، عوامل شكل‌گيري تعصب مانند جهالت، استكبار، شخصيت‌گرايي، خواهش‌هاي نفساني و مرزبندي، و در فصل چهارم آثار تعصب بررسي شده است. نگارنده از آثار دنيوي تعصب، به تقليد كوركورانه، كتمان حقيقت،‌ پيش‌داوري نادرست، انحصارطلبي، ترويج خرافه و... اشاره کرده و آثار اخروي آن را حبط اعمال و عذاب الهي دانسته است.

    در فصل پنجم، محقق، با ذکر نمونه‌هايي عيني از تعصب‌ورزي، ابتدا افراد متعصب مانند شيطان، فرعون، قارون و آذر، و سپس اقوام متعصب مانند مترفين، قوم نوح، عاد، ثمود، قوم ابراهيم، قوم شعيب و... را مثال زده است.

    فصل ششم و پاياني، به راه‌هاي درمان تعصب اختصاص يافته و ازآنجاكه بهترين راه درمان بيماري، معالجة علل آن بيماري است، مؤلف، راه‌هاي درمان هركدام از عوامل شكل‌گيري تعصب را بيان كرده است.


    ذوالفقاري، محمدحسين

    تفسير موضوعي از ديدگاه شهيد صدرŠ و استاد مصباح يزدي «دام‌ظله»

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: محمود رجبي

    مشاور: علي‌اکبر بابايي

    چکيده

    اين رساله، شامل سه فصل و يک خاتمه است. فصل آغازين آن، کليات است. فصل‌هاي دو و سه نيز به‌ترتيب، تفسير موضوعي را از ديدگاه شهيد آيت‌‌الله سيدمحمدباقر صدر و آيت‌الله مصباح يزدي تبيين کرده، و به مباحثي نظير تعريف تفسير موضوعي، مؤلفه‌ها، روش و مراحل، نقش تجربه‌هاي بشري در تفسير موضوعي، مزايا و شروط و مباني تفسير موضوعي، ويژگي‌هاي روشي هريک ـ ازجمله آسيب‌ها ـ پرداخته‌اند.

    شروع از واقعيت خارجي و درنهايت ختم به قرآن، تلفيق تجربيات بشري با قرآن کريم همراه با استنطاق و محاوره با قرآن، از مشخصه‌هاي تفسير موضوعي شهيد صدر است که تنها در يک نوع تفسير خلاصه مي‌شود. از نگاه وي، تفسير موضوعي بر دو رکن قرآن ازيک‌سو، و دانش‌هاي بشري از سوي ديگر، استوار است که از تلفيق آن دو، ساختار يگانه‌اي به ‌نام «نظريه» استخراج مي‌شود.

    فرايندي فکري در موضوعي خاص، که معمولاً با سؤالي آغاز مي‌شود و تا دستيابي به جواب ادامه مي‌يابد، و مفسر در اين فرايند آيات را بر اساس موضوعات دسته‌بندي مي‌کند و مفاهيم آنها را با در نظر گرفتن رابطة ميان آنها به دست مي‌آورد، از مشخصات تفسير موضوعي آيت‌الله مصباح است. بررسي موضوع از يک بعد، نوعي تفسير موضوعي، و بررسي آن از تمام ابعاد، نوع کاملي از تفسير موضوعي است. از ديدگاه وي، فقط قرآن و سنت رکن تفسير هستند و دانش و تجربيات بشري، صرفاً نقش «علوم مورد نياز» مفسر را ايفا مي‌کنند. اين تحقيق، زمينة بررسي و مقايسة روش تفسير موضوعي اين دو مفسر، و نيز روش تلفيقي کامل‌تري را در تحقيقات آتي، مهيا مي‌کند.


    زارعي، حبيب‌الله

    تفسير موضوعي قرآن

    سال دفاع: 1378

    راهنما: محمدرضا آشتياني

    مشاور: احمد عابدي

    چکيده

    اين تحقيق در نه فصل به شرح زير نگاشته شده است:

    فصل اول: تبيين مفاهيم. در اين فصل، واژه‌هاي تفسير و تفسير موضوعي، تبيين و تعريف شده و سپس اقسام سه‌گانة تفسير موضوعي، شامل تفسير موضوعي اصطلاحات قرآن، تفسير موضوعي سور قرآن، و تفسير موضوعي موضوعات قرآن، شرح داده شده است. در ادامه، تفاوت تفسير موضوعي با تفسير ترتيبي، تفسير قرآن به قرآن، و مباحث علوم قرآني بررسي شده است.

    فصل دوم: تاريخچة تفسير. در اين فصل، محقق ضمن بيان اين نكته كه تفاسير را با ملاک‌هاي مختلف دسته‌بندي مي‌كنند و يكي از ملاك‌ها، ملاحظة روند تفسير از ولادت تا عصر حاضر است‌، به اين دسته‌بندي پرداخته و بر اساس آن، تاريخچة تفسير را اين‌گونه بيان كرده است: الف) تفسير مفردات؛ ب) تفسير آيات قرآن؛ ج) تفسير موضوعي.

    در دستة اول، غريب‌القرآن و الوجودالنظائر را بررسي كرده است. در دستة دوم، عصر پيامبر و پس از آن را متذكر شده است. به تاريخچة تفسير موضوعي، در فصلي جداگانه (فصل سوم) با همين نام پرداخته است.

    فصل چهارم:‌ اسباب اقبال به تفسير موضوعي.

    فصل پنجم: اهميت تفسير موضوعي.

    فصل ششم: مباني نظري تفسير موضوعي. در اين فصل، معجزه بودن، هدايت بودن، جامع بودن، حق بودن، و نيز ناظر بودن آيات قرآن بر يكديگر، بررسي شده است.

    فصل هفتم: روش تفسير موضوعي. مؤلف در اين فصل، ابتدا دو اصل عمومي در تفسير را معرفي کرده است: 1. محور بودن آيات؛ 2. تبعيت از قرآن. سپس روش‌هاي تفسير موضوعي، اصطلاحات قرآن، سور قرآن و موضوعات قرآن را به‌تفصيل بيان مي‌کند.

    فصل هشتم: ادلة صحت تفسير موضوعي. در اين فصل دلايل عقلي و نقلي موضوع، بررسي شده است.

    فصل نهم: پاسخ به شبهات. در اين فصل، شش شبهه مطرح، و به آنها پاسخ داده شده است: اول: مخالفت با قرآن؛ دوم: روايات منع از ضرب آيات به يكديگر؛ سوم: عدم نزول قرآن به ترتيب موضوعي؛ چهارم: ممانعت از فهم مفاهيم قرآن؛ پنجم: اختلال در ترتيب قرآن؛ ششم: عدم بررسي جزئيات.


    قطبي، محمود

    جهاد دفاعي و ابتدايي در قرآن

    سال دفاع: ۱۳۷۹

    راهنما: محمدرضا آشتياني

    مشاور: محمود عبداللهي

    چکيده

    رساله در دو بخش تنظيم شده است. بخش اول هفت فصل دارد که عمدة مطالب اين فصل‌ها به موضوع جهاد دفاعي و ابتدايي مربوط است. پيش از رسيدن به بحث جهاد دفاعي و ابتدايي، دربارة اهداف جهاد و اينکه اصولاً هدف از جنگ و جهاد در اسلام چيست، بررسي اجمالي شده است. پاسخ نگارنده به‌طور خلاصه اين است: 1. حاکميت دين خدا بر جهان؛ 2. رفع فتنه از عالم؛ 3. رهايي مستضعفان از زير سلطة ستمگران.

    مؤلف بعد از بيان اهداف، به بحث‌ اصلي جهاد ‌پرداخته و بر اساس قول اکثر مفسران، جهاد را به دو نوع ابتدايي و دفاعي تقسيم کرده است. منظور از جهاد ابتدايي اين است که پس از دعوت از کفار به پذيرش دين اسلام، در صورت مقاومت آنها يا ايجاد مزاحمت براي مسلمانان، نوبت به جهاد مي‌رسد. البته اين امر نيز شرايط خاص خود را دارد؛ مثلاً حضور امام معصوم† يا کسي که ازطرف امام† نيابت خاص اين جنگ و جهاد را داشته باشد، ضروري است. در خصوص جهاد دفاعي نيز حتي مخالفان با اصل جنگ، اين نوع جهاد را قبول دارند. محقق به موارد متعددي از آيات قرآن کريم و تفسير آنها با استفاده از تفاسير شيعي و اهل سنت، و نيز سخن فقها در اين ‌خصوص، اشاره کرده است. نتيجة بحث رساله اين است که اسلام، دين شمشير و زور نيست و با لا اکراه في الدين نيز هيچ‌گونه منافاتي ندارد؛ زيرا لا اکراه في الدين درواقع يک عقيده است، ولي جهاد، مقابله و جنگ با دشمنان به ‌سبب فتنه‌انگيزي آنان در برابر اسلام و مسلمانان است. در پايان رساله نيز ضمائمي آمده که در آنها جنگ‌هاي صدر اسلام و جدول تمام جنگ‌هايي که در طول تاريخ اسلام رخ داده، مشهود است.


    نيازاده، عليرضا

    جهان‌بيني ولايي در قرآن

    سال دفاع: 1384

    راهنما: مهدي ميرباقري

    مشاور: اكبر ميرسپاه

    چکيده

    اين رساله در دو بخش سامان يافته است. بخش اول به مفهوم‌شناسي ولايت پرداخته، و در قالب چهار فصل اين موضوع را تبيين و بررسي كرده است. در فصل اول، مفهوم لغوي ولايت؛ در فصل دوم، مفهوم اصطلاحي ولايت؛ در فصل سوم، مفهوم ولايت در قرآن؛ و در فصل چهارم، ارتباط مفهوم ولايت با ديگر مفاهيم قرآني مطرح شده است.

    بخش دوم به موضوع «ولايت الهي و ولايت شيطان در قرآن» اختصاص دارد. اين موضوع نيز ضمن پنج فصل تبيين شده است. فصل اول، وجود دو جبهة ولايي متقابل در قرآن را اثبات، و فصل دوم، بسترهاي مبارزه و درگيري اين دو جبهه را مشخص کرده است. فصل سوم اين بخش، به كاركرد و هدف دو جبهة مذكور اشاره دارد و در فصل چهارم و پنجم، ساختار «حزب‌الله» و «حزب‌الشيطان» در قرآن تشريح شده است.

    آنچه از مجموع اين فصول نتيجه گرفته شده، اين است: ولايت در قرآن، همانند مفهوم لغوي آن، حاكي از پيوند ميان دو همدل و همراه، براي دستيابي به هدفي مشترك است؛ اگرچه «ولي» در جهت اين پيوند، نقش‌هاي متفاوتي ايفا مي‌كند. در قرآن دو نظام الهي و شيطاني مطرح است كه تقابل اين دو نظام در سراسر قرآن نمود دارد. ازاين‌رو تمام مكان‌ها و زمان‌ها آوردگاه اين مبارزه است. نظام يا حزب الهي، در اين مبارزه به ‌دنبال گسترش نور و حيات طيبه است، اما نظام شيطاني كاركردي جز بسط ظلمت و ضلالت ندارد. ساختار اين دو حزب دو نظام طولي و عرضي دارد كه در ساختار حزب ‌الهي، الله، امام،‌ انبياء و جانشينان خاص و عام، نظام طولي و ارتباط ميان مؤمنان تحت ولايت ولي برتر، نظام عرضي را شكل مي‌دهند و در ساختار حزب شيطان، ابليس، ذرية او و شياطين انس و جن، اولياي برتر هستند و هر ارتباط و نظام عرضي كه خارج از حاكميت وليِ برتر الهي باشد، نظام عرضي اين حزب را تشكيل مي‌دهد.


    شكريان اميري، ناصر

    حج از ديدگاه قرآن

    سال دفاع: 1377

    راهنما: محمود رجبي

    مشاور: محمدباقر حجتي

    چکيده

    حج مراسمي با آثار و فوايد سياسي، اقتصادي و اجتماعي بسيار است. اين فريضه، در آيات و روايات جايگاهي بلند دارد و احكام ويژه‌اي دربارة آن وضع شده است. بررسي ابعاد، آثار و احكام اين واجب الهي، موضوع پژوهش اين رساله است.

    در بخش نخست، اهميت و جايگاه حج از نگاه آيات و روايات، و پيامدهاي ترك اين فريضه تبيين گرديده است. كعبه، نخستين مصدر و باارزش‌ترين مكان در روي زمين معرفي شده كه خانة خدا و كانون توحيد است. كعبه تجلي‌گاه آيات الهي و منطقة امن بين‌المللي و مرجع و پناهگاه عمومي است. در روايات نيز حج، جلوه‌گاه شريعت اسلام، و عامل تقويت دين، و داراي آثار و بركات فراواني است.

    مؤلف در بخش دوم، به بررسي سير تاريخي كعبه و حج در قرآن، و سرگذشت آنها در دوره‌‌هاي تاريخي پرداخته و ضمن آن، تاريخ كعبه را پيش از بعثت حضرت ابراهيم†، در دوران آن حضرت، بعد از آن حضرت، در زمان ظهور اسلام و سپس، از زمان ظهور اسلام تاكنون، شرح داده و حوادثي كه در هريك از اين زمان‌ها بر آن گذشته، بررسي کرده است.

    در بخش سوم، عناوين، ويژگي‌ها و احكام كعبه در قرآن بيان شده است. ازجمله عناوين كعبه البيت، البيت‌الحرام، البيت‌العتيق، و البيت‌المعمور است. برخي ويژگي‌هاي آن نيز عبارت است از: امن بودن، خانة مردم، خانة خدا، نخستين معبد، هدي للعالمين، خانة محترم، تجلي‌گاه توحيد و... .

    در بخش چهارم، رابطة حج و حضرت ابراهيم خليل† در پرتو آيات بيان گرديده و سرانجام در بخش پنجم، ابعاد معنوي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي حج به بحث گذاشته شده است.


    اشرفي، اميررضا

    ديدگاه‌هاي علوم قرآني علامه بلاغي در آلاء الرحمن في تفسير القرآن (تبيين و نقد و بررسي)

    سال دفاع: ۱۳۷۸

    راهنما: محمود رجبي

    مشاور: محمدهادي يوسفي غروي

    چکيده

    تفسير آلاء الرحمن اثر گران‌سنگ فقيه، اصولي، متکلم، اديب، شاعر، قرآن‌پژوه، و مفسر بزرگ و گران‌ماية شيعه، علامه محمدجواد بلاغي است. زمان نگارش اين تفسير، دو سال آخر عمر شريف اين علامة بزرگوار (ذي‌الحجة ۱۳۴۹ تا اوايل ۱۳۵۲ هجري قمري)، يعني هنگامي است که شخصيت علمي ايشان در ابعاد مختلف به کمال خود رسيده است. علامه بلاغي ازجمله مفسراني است که ديدگاه‌هاي علوم قرآني خود را دربارة اين مباحث، در مقدمة تفسيرش، به‌گونه‌اي متقن و نسبتاً جامع ارائه داده است. در اين تحقيق تلاش شده است ديدگاه‌هاي اين مفسر و فقيه بزرگ، پس از تبيين و نقد و بررسي دقيق، به ‌صورتي نظام‌يافته ارائه شود.

    اين رساله در سه بخش تنظيم شده است. در بخش اول با عنوان «آشنايي با علامه بلاغي و تفسير آلاء الرحمن»، طي دو فصل، شخصيت علمي و اخلاقي مرحوم بلاغي، شماري از آثار، استادان و شاگردان او معرفي، و انگيزة مؤلف از نگارش کتاب، مدت نگارش، ساختار کتاب و برخي ويژگي‌هاي تفسير آلاء الرحمن بيان شده ‌است.

    در بخش دوم که پرحجم‌ترين بخش پايان‌‌نامه است، ابتدا اصطلاح علوم قرآني، گسترة مباحث آن و نقش آن در تفسير، توضيح داده شده و سپس ديدگاه‌هاي علوم قرآني ايشان در مقدمة تفسير، در چهار فصل دربارة اعجاز قرآن، تاريخ قرآن و صيانت آن، قرائت قرآن، و تفسير قرآن مطرح شده است. علامه بلاغي در باب اعجاز قرآن، ضمن ارائة تعريفي نسبتاً جامع، به توضيح چگونگي دلالت معجزه بر صدق مدعي نبوت، ابعاد مختلف اعجاز قرآن، امتياز قرآن بر ساير معجزات، و مقايسة آن با عهدين پرداخته است. در اين فصل، مباحث متنوع ديگري نيز آمده است؛ مانند برهاني يا اقناعي بودن دليل معجزه، حکمت تنوع معجزات، و تفاوت افراد بشر در درک اعجاز.

    بخش سوم، دربردارندة ديدگاه‌هاي علوم قرآني علامه بلاغي در متن تفسير است. در فصل نخست اين بخش، ديدگاه علامه بلاغي دربارة محکم و متشابه، حکمت وجود متشابه در قرآن، چگونگي تفسير متشابهات و تأويل قرآن بيان شده است. آخرين فصل، ويژة روش تفسيري علامه بلاغي است. در اين فصل، مباني و قواعد تفسيري، منابع و روش تفسيري، مؤلفه‌هاي تفسير آلاء الرحمن و چگونگي برخورد علامه با روايات تفسيري، تبيين شده است. علامه بلاغي در تفسير خود، از منابع متعددي نظير قرآن، روايات اهل‌بيت‰، منابع تاريخي، منابع لغوي، و اشعار اصيل عربي مدد گرفته است. وي ضمن عنايت به روايات اهل‌بيت‰، بر ظاهر اين روايات جمود نمي‌کند و مفهوم آيه را منحصر در آن نمي‌داند؛ بلکه مفاد اين روايات را غالباً مصداقي از مفهوم عام آيه مي‌شمارد. مرحوم بلاغي گاهي در تأييد برداشت تفسيري خود از روايات مدد مي‌جويد. او روايات مخالف با ظاهر آيه را ـ هرچند منسوب به اهل‌بيت‰ باشند ـ کنار مي‌گذارد. تفسير علامه بلاغي ذيل آيات‌الاحکام، با توجه به تبحر فقهي نويسنده، رنگ فقهي به خود گرفته است.


    داودي کهکي، محمدرضا

    شادابي و نشاط از ديدگاه آيات و روايات تفسيري

    سال دفاع: ۱۳۸۲

    راهنما: فتح‌الله نجارزادگان

    مشاور: محمدجواد زارعان

    چکيده

    شادابي و نشاط به ‌معناي سرزندگي و سرحال بودن، زنده‌دلي، خوش‌دلي، سبکي و چالاکي‌ يافتن براي اجراي امور، رغبت و ميل به کار داشتن و کاري را با طيب نفس انجام دادن، شادماني، خرمي، سُرور، شادي، طرب، و خرسندي است که مطلوب تمامي انسان‌هاست. نشاط، مقابل کسل است.

    نتايج اين تحقيق نشان مي‌دهد که هرچند قرآن صريح به اين موضوع نپرداخته است، از لابه‌لاي آياتش، مطالب مهم و قابل توجهي در ‌اين ‌خصوص مي‌توان به ‌دست آورد. نشاط انسان در تمام امور ـ اعم از مادي و معنوي ـ مد نظر قرآن بوده است و بر امور معنوي تأکيد دارد.

    به نظر نگارنده، عوامل شادابي در کلام وحي، در چند امر است:

    ۱. نظارت الهي بر اعمال‌ انسان‌ها: تمام کارهاي انسان در محضر الهي صورت مي‌گيرد و او از تمام مسائل آگاه است. شناخت نسبت به اين امر، باعث نشاط در انسان موحد مي‌شود؛

    ۲. شناخت خود: درک عين تعلق و ربط بودن خود (وابستگي به خداوند) که از راه ارتباط با پروردگار به دست مي‌آيد، انسان را به عالي‌ترين لذت‌ها مي‌رساند؛

    3. شناخت صحيح هدف: داشتن اين بينش که مقصود از زندگي در دنيا، کار براي آخرت و رسيدن به کمالات انساني است؛

    4. عبادت و رازونياز با خداوند و نيز محبوبِ او شدن، از ديگر عوامل شادابي است؛

    5. توجه به وعده‌هايي که خداوند به صالحان داده است و يقين‌ به اينکه بدانها عمل خواهد کرد، در انسان نشاط ايجاد مي‌کند؛ زيرا اين وعده‌ها به او اميد مي‌بخشد. اميد به اينکه در آينده از نعمت‌هايي بهره مي‌برد، احساس خشنودي و شادابي به او مي‌دهد و وي را به تلاش و حرکت وامي‌دارد.

    آيات الهي موانع نشاط را حسد (رشک بردن به ديگران)، نااميدي، اختلاف، و نفاق (دورويي) معرفي مي‌کند؛ زيرا اينها شادابي را در انسان از بين مي‌برند، و اگر شدت يابند، موجب افسردگي مي‌شوند. قرآن، پيامبران الهي را افراد شاداب معرفي مي‌کند؛ زيرا آنها عوامل شادابي را در بالاترين سطح آن دارند و از موانع آن به دورند. در عمل نيز نشاط دروني خويش را آشکار ساخته، در راه انجام وظيفه و هدايت مردم تلاش فراواني کرده‌اند و خستگي و سستي را به خويش راه نداده‌اند.


    عليانسب، ضياءالدين

    صحابه در قرآن

    سال دفاع: ۱۳۷۹

    راهنما: احمد عابدي

    مشاور: محمدهادي يوسفي غروي

    چکيده

    اين رساله، کاوشي است در مورد صحابه در قرآن؛ با تأکيد بر مهم‌ترين مسئلة مورد اختلاف ميان شيعه و سني در مورد آنان، يعني «عدالت صحابه». رساله در سه بخش سامان يافته است. در بخش اول، معناي لغوي صحابه، با استفاده از منابع اصيل لغت بررسي، و سپس به معناي اصطلاحي آن پرداخته شده است. همچنين دربارة دو شرط لزوم پيروي کردن و طولاني بودن مدت مصاحبت، از ديدگاه اهل لغت و مفسران بحث شده است؛ آن‌گاه نظر عامه و خاصه دربارة معني صحابه و نيز ديدگاه‌هاي مختلف در معني عدالت، بررسي، تحليل، و نقد شده است.

    در بخش دوم، براي مستندسازي نظر شيعه در مورد «عدالت صحابه»، به چهل‌وپنج آيه از قرآن کريم استناد، و چگونگي دلالت اين آيات بر ديدگاه شيعه، تبيين گرديده است. پس از آن به هم‌نوايي برخي علماي اهل سنت با ديدگاه شيعه در تفسير آيات مذکور اشاره، و در ادامه، نتيجه گرفته شده است که صحابه از جهت عدالت چند دسته‌اند: برخي در بالاترين درجة عصمت، برخي عادل، برخي مسلمان فاسق، برخي منافق، و... بوده‌اند.

    در بخش سوم، از ميان ادلة قرآني اهل سنت بر عدالت تمامي صحابه، شش آيه از ميان تفاسير اهل ‌سنت به ترتيب تاريخي ذکر شده و پس از نقد و بررسي مستندات آنها، با مستندات تاريخي بر اين حقيقت تأکيد شده که مسئلة «عدالت صحابه» در زمان پيامبرˆ و قرون اوليه مطرح نبوده و سپس بر قرآن تحميل شده است. بنابراين هيچ‌کدام از آيات مزبور نه‌تنها دلالتي بر عدالت تمامي صحابه ندارند، بلکه گاهي خود همين آيات بر فسق برخي از ايشان دلالت مي‌کنند.


    صفوي، محمدحسين

    طغيان انسان از ديدگاه قرآن

    سال دفاع: 1384

    راهنما: فتح‌الله نجارزادگان

    مشاور: علي‌اكبر بابايي

    چکيده

    اين رساله در پنج فصل نگارش يافته است. پس از فصل اول كه كليات تحقيق است، فصل دوم مفهوم و ماهيت طغيان را بيان كرده است. اين فصل داراي دو گفتار است كه گفتار اول به تحليل لغوي و اصطلاحي طغيان، و گفتار دوم، به ريشه‌يابي طغيان در انسان پرداخته است. فصل سوم، به معرفي عوامل طغيان اختصاص يافته و داراي سه گفتار است؛ گفتار اول، عواملي بينشي؛ گفتار دوم، عوامل گرايشي؛ و گفتار سوم، عوامل بيروني طغيان را بررسي کرده است. فصل چهارم به تبيين نمودها و آثار طغيان اختصاص يافته و در فصل پنجم محقق با نگاهي به مصاديق طغيانگران از منظر قرآن، از ابليس، فرعون، قارون، بلعم باعورا و منافقان به‌عنوان اين مصاديق نام برده است.

    وي از مجموع مباحث اين پنج فصل چنين نتيجه گرفته است: طغيان انسان عبارت است از تجاوز از حد مرزهاي عقيده، شريعت، اخلاق، قانون، و حقوق انسان‌ها و ناديده ‌گرفتن نظم و اعتدال در همة ابعاد. منشأ اصلي اين صفت رذيله، جهل و غفلت، فراموشي، هواپرستي و خودبيني است. براثر اين امور، انديشه‌هاي ناصواب و انحرافي در مورد انسان و جهان پديد مي‌آيد و شخص جاهل يا غافل، جايگاه حقيقي خويش را كه فقر و وابستگي است، نمي‌شناسد يا از ياد مي‌برد و همين، موجب بروز احساس بي‌نيازي مي‌گردد. در اين حالت، انسان مغرور به مال و جاه، خويشتن را در تدبير و ادارة امور، مستقل و بي‌نياز از خدا مي‌بيند. همچنين عقده‌هاي مخفي روان او كه عبارت است از آثار تربيت غلط، از قبيل احساس حقارت، كبر، حسادت و... در پيدايش اين كژبيني يا تقويت و استمرار آن تأثير بسزايي دارند. با استقرار حالت طغيان در انسان، توحيد از جان او رخت برمي‌بندد و انساني كه فطرتاً خداشناس و خداجوست، خودپرست و مشرك مي‌شود. عامل اساسي در اين تغيير و تحول، گم ‌كردن هدف اصلي و انتخاب دنيا براي هدفِ ‌پنداريِ خويش است. انسان كه بر اساس نظام آفرينش، حياتش در گرو وابستگي به خداوند و آزادي از ديگر تعلقات است، براثر بريدن از خداوند و وابستگي به دنيا، از خود واقعي خويش خارج، و گرفتار خواست‌هاي (خود) پنداري مي‌شود. در اين صورت است كه از دستيابي به ماهيت اصيل انساني يا حفظ آن محروم، و به مسخ هويت و درنهايت مرگ مستمر و فناي دائم محكوم مي‌گردد.


    شفيعي دارابي، سيدحسين

    علل انكار معاد و آثار آن

    سال دفاع: 1378

    راهنما: محمدهادي معرفت

    مشاور: حسين توفيقي

    چکيده

    اين رساله شامل يك مقدمه و سه فصل به شرح زير است:

    فصل اول دربرگيرندة مباحثي در راستاي مبادي تحقيق، از قبيل تعريف موضوع، تاريخچه، اهداف، روش تحقيق و... است. علاوه بر اينها، مباحثي مانند حتميت مرگ، جهان‌شمولي و استثناناپذيري آن، معني و مفهوم «مرگ»، مفهوم معاد، جايگاه و منزلت «اصل معاد» در فرهنگ اسلام و قرآن و... مطرح گشته است.

    در فصل دوم با عنوان «انكار معاد و عالم آخرت»، مؤلف پس از دسته‌بندي علل انكار معاد و بيان اين نکته كه اين دسته‌بندي مي‌تواند از جنبه‌هاي متفاوت صورت پذيرد، به دو نمونه از آنها اشاره كرده است:

    دسته‌بندي اول: 1. عللي که منشأ آن، يك‌سلسله شبهه‌ها و اوهام‌ است؛ 2. عللي كه معلول شهوات و تمايلات نفساني هستند؛

    دسته‌بندي دوم: 1. علل رواني (روان‌شناختي) مانند راحت‌طلبي و گريز از مسئوليت؛ 2. علل فکري (اوهام و شبهاتي که در ذهن شخص خطور مي‌کند يا از ديگران مي‌شنود و از توان تحليل و پاسخ به آنها محروم است)؛ 3. علل اجتماعي که منکر معاد به پيروي از فضاي اجتماعي، به انکار عالم قيامت، روي مي‌آورد.

    پس از آن نگارنده، منكران را بر اساس نوع باورهايشان در دو دسته جاي داده است: 1. كساني كه اساساً به مبدأ الهي براي جهان، اعتقادي ندارند؛ 2. كساني كه به خدا معتقدند، اما بعثت و زنده ‌شدن پس از مرگ را انكار کرده‌اند.

    منکران معاد به ‌لحاظ شيوة انکاري‌شان نيز به دو دسته قابل تقسيم‌اند: 1. كساني كه بدون دليل، وقوع معاد را امري بعيد شمرده‌اند؛ 2. كساني كه در طريق انكارشان به طرح شبهات پرداخته‌اند.

    منکران معاد در انکار اصل معاد يا برخي شئون آن نيز به دو دسته تقسيم مي‌شوند: 1. گروهي كه منكر اصل معادند؛ 2. جمعي ديگر كه برخي از ابعاد و شئون آن را انكار كرده‌اند.

    آن‌گاه نگارنده، خود 24 عامل براي انكار معاد ذكر كرده است.


    احمدي حسين‌آبادي، حسين

    عوامل اختلاف در تفسير قرآن

    سال دفاع: ۱۳۸۸

    راهنما: مصطفي کريمي

    مشاور: علي‌اوسط باقري

    چکيده

    يکي از واقعيات عيني در تفاسير، وجود اختلافات تفسيري در ميان مفسران است. اين اختلافات، آن‌هم در تفسير کتابي که به فرمودة خود قرآن، در متن آن اختلاف راه ندارد، طبعاً به جنبة هدايتگري قرآن آسيب مي‌زند يا آن را تحت تأثير قرار مي‌دهد. اين رساله با هدف شناسايي عوامل اين اختلاف و جلوگيري از وقوع آن در تفاسير آينده، نگاشته شده است. محقق پس از جست‌وجو و بررسي، عوامل اختلاف در تفسير را، در سه دسته به اين شرح قرار داده است:

    دستة اول: مباني متفاوت مفسران دربارة متن، پديدآورنده، و مفسر قرآن.

    اختلاف‌هاي مبنايي دربارة متن قرآن عبارت‌اند از: ۱. اختلاف در بشري يا الهي بودن قالب قرآن؛ ۲. اختلاف در تعدد يا وحدت معاني آيات قرآن؛ ۳. اختلاف در قرائت؛ ۴. اختلاف در تکثرپذيري فهم قرآن؛ ۵. اختلاف در تحريف‌ناپذيري قرآن؛ ۶. اختلاف در زبان قرآن، و... .

    اختلاف‌هاي مبنايي دربارة پديدآورندة قرآن عبارت‌اند از: ۱. اختلاف در قرينه قرار دادن صفات خداوند در تفسير؛ ۲. اختلاف در معرفت‌بخش يا حيرت‌افکن بودن هدف مؤلف؛ ۳. اختلاف در مصلحت‌انديشي مؤلف قرآن.

    اختلاف‌هاي مبنايي مربوط به مفسر قرآن عبارت‌اند از: ۱. اختلاف در تأثير پيش‌فرض‌هاي قبول دين از سوي مفسر؛ ۲. اختلاف در مقدار تأثير علايق و انتظارات مفسر؛ ۳. اختلاف در مقدار تأثير پرسش‌هاي مفسر.

    دستة دوم: گرايش‌هاي تفسيري و مذهبي متفاوت. گرايش‌هاي متفاوت تفسيري همانند گرايش فلسفي، گرايش عرفاني، گرايش باطني، و اختلاف در گرايش مذهبي، يکي ديگر از عوامل مبنايي اختلاف مفسران است.

    دستة سوم: تفاوت‌هاي مربوط به قواعد تفسيري. اختلاف در قواعد تفسيري و به‌کارگيري آنها، موجب اختلاف در تفسير است؛ مانند: ۱. اختلاف در ريشة واژگان؛ ۲. اختلاف در مفهوم واژگان؛ ۳. اختلاف در هيئت ترکيبي واژگان و عبارات؛ ۴. اختلاف در استفاده از قراين مختلف لفظي و غيرلفظي (که هريک به پيوسته و ناپيوسته تقسيم مي‌شود)؛ ۵. اختلاف در دلالت‌هاي مختلف کلام.


    کريمي، مصطفي

    قرآن و قلمروشناسي دين

    سال دفاع: ۱۳۸۰

    راهنما: صادق لاريجانى

    مشاور: محمود رجبي

    چکيده

    به ‌دنبال سيطرة انسان‌مدارى بر مناسبات اخلاقى و اجتماعىِ بسيارى از جوامع امروز، پرسش‏هاى جديدى نيز فراروى دين‏پژوهان و دين‌داران رخ نُموده است كه با وجود تلاش درخور عالمان دينى در پاسخ‌گويى بدانها، همچنان مجال پژوهش و نقد در اين ‌زمينه باقى است. از آن‌ جمله، پرسش از «قلمرو‌شناسي دين» است که با نگاهي نو در محافل ديني و علمي کشورمان مطرح شده، و در کشاکش ديدگاه‌هاي گوناگون، گرفتار آمده است.

    در اين پايان‏نامه، نگارنده، پاسخ قرآن كريم را در برابر اين پرسش جست‏وجو كرده است. نگاشتة حاضر، در سه بخش و يک خاتمه، با اين مباحث تدوين شده است: در فصل اول از بخش اول، كلياتي مانند اهداف، سؤال‌هاي تحقيق، مفروضات بحث، پيشينة مسئله، فوايد و ضرورت بحث، و روش‌هاي کشف قلمرو دين، آمده است. مؤلف در فصل دوم اين بخش، مفهوم و مراد از دين، تفاوت آن با تدين و شريعت ملت، و مراتب و منابع دين را بيان کرده است.

    فصل نخست از بخش دوم، بي‌کفايتي روش‌هاي بيرون‌ديني، مانند روش انتظار بشر از دين، و روش بسط تجربة تاريخي دين در کشف قلمرو دين، و نياز به قرآن در قلمرو‌شناسي را ثابت کرده است. فصل دوم اين بخش معلوم مي‌دارد که مي‌توان قلمرو اسلام را از متون ديني فهميد و اين فهم حجت است.

    در فصل اول از بخش سوم، با اشاره به جهاني و جاودانه و کامل بودن اسلام، و جامعيت قرآن، گستردگي قلمرو اسلام اثبات شده است. مؤلف در فصل دوم اين بخش با استفاده از آيات، قلمرو رسالت انبياي الهي، شامل سه بعد معرفتي، گرايشي و عملي انسان را معرفي کرده است. نتيجة بحث رساله اين است که قلمرو اسلام منحصر به امور اخروي نيست، بلکه شامل روابط چهارگانة انسان (رابطة انسان با خدا، رابطة انسان با خود، رابطة انسان با انسان، و رابطة انسان با طبيعت) مي‌شود. بنابراين عالمان متدين در تحقيق دربارة نيازهاي انسان، بايد به متون اسلام، يعني قرآن و سنت، مراجعه کنند و دين‌داران نيز به آنچه در آن دو آمده، پايبند باشند.


    عباسپور، عمران

    مباني تفسير عرفاني از ديدگاه ميبدي

    سال دفاع: [بي‌تا]

    راهنما: محمدكاظم شاكر

    مشاور: محمد فنايي اشكوري

    چکيده

    اين رساله در سه بخش سامان يافته است. بخش اول، كليات است كه مؤلف در آن به تعريف و تبيين مسئله، بيان ضرورت تحقيق، طرح سؤالات اصلي و فرعي، و نيز تعريف واژه‌هاي تفسير، تأويل، ظاهر و باطن، مباني و انواع آن، پرداخته است. سؤال اصلي تحقيق اين بوده كه مباني تفسير عرفاني كدام است، چه نسبتي با مباني تفسير اجتهادي دارد و چگونه در تفاسير عرفاني نقش‌آفريني مي‌كند؟ در پي آن، سؤال‌هاي فرعي ازاين‌قرار است:

    1. تفسير عرفاني چيست؟

    2. آيا از ديدگاه ميبدي تفسير عرفاني و اجتهادي مباني مشتركي دارند؟ آن مباني مشترك كدام است؟

    3. مباني ويژة تفسير عرفاني از ديدگاه ميبدي كدام است؟

    4. چگونه مباني تفسير عرفاني، در شكل‌گيري آراي تفسير عرفاني ميبدي نقش بازي كرده است؟

    5. آيا تجارب عرفاني عارفان، از ديدگاه ميبدي حجيت دارد يا نه؟

    بخش دوم، «ميبدي و تفسيرش» نام دارد كه در آن، شرح زندگي و آثار ميبدي و هدف وي از نگارش تفسير عرفاني آمده است. انواع تفسير عرفاني از ديدگاه ميبدي و حجيت تفسير عرفاني، از ديگر مباحث اين بخش است.

    بخش سوم رساله، به مباني تفسير عرفاني از منظر ميبدي اختصاص دارد كه در آن، مباني هستي‌شناختي، مباني معرفت‌شناختي، و مباني زمان‌شناختي بررسي و تحليل شده است.

    نگارنده نتيجه‌ گرفته است كه ميبدي براي دستيابي به معاني باطني قرآن، به دسته‌‌اي از مباني تكيه زده است كه برخي از آنها عبارت‌اند از: 1. داراي مراتب بودن قرآن، عالم و انسان؛ 2. امكان فهم معاني باطني قرآن؛ 3. عدم تنافي معاني باطني با معناي ظاهري آيات؛ 4. مطابقت معاني باطني با مجموع آيات؛ 5. عدم منافات معاني باطني آيات با براهين عقلي؛ 6. روح و حد داشتن معاني طولي و وضع الفاظ براي آن روح معنا.


    طباطبايي، عليرضا

    محدثان شيعه در قرن نهم و دهم هجري و سبك حديث‌نگاري آنان

    سال دفاع: 1379

    راهنما: احمد عابدي

    مشاور: محمدعلي مهدوي راد

    چکيده

    اين رساله در شش فصل تدوين و نگارش شده است؛ بدين‌ترتيب كه مؤلف پس از بيان اجمالي سير تدوين حديث در ادوار گذشته، مهم‌ترين محدثان دو قرن نه و ده ه‍جري قمري را كه درزمينة حديث فعاليت‌ داشته‌ و داراي تأليفات حديثي بوده‌اند، نام برده و به بيان شرح حال، استادان، شاگردان و آثار آنها پرداخته است. با معرفي محدثان بزرگ اين دو قرن و بررسي روش آنان در نقل و تدوين حديث، ميزان توجه و اقبال عمومي به حديث، نوع احاديث نقل‌شده در موضوعات مختلف، كيفيت نقل حديث از جهت دقت يا تسامح در متن، تقطيع، نقل به مضمون، و نيز دقت در نقل سند و شرح و تفسير احاديث و... روشن مي‌گردد. همچنين ميزان توجه به منابع روايي اهل سنت، استفاده از منابع اصيل و كهن حديثي، و نيز اجازات حديثي، و... از ديگر نكته‌هايي است كه از بررسي تاريخ محدثان و كتاب‌هاي حديثي، به ‌دست مي‌آيد.

    محدثاني كه اين رساله به شرح حال آنها پرداخته است، عبارت‌اند از:

    الف) محدثان قرن نه:

    1. شيخ‌عزالدين ابومحمد حسن‌بن‌سليمان‌بن‌محمد‌بن‌خالد حلّي عاملي؛

    2. شيخ‌رضي‌الدين رجب‌بن‌محمد‌بن‌رجب، معروف به حافظ برسي؛

    3. خواجه صائن‌الدين علي‌بن‌محمد‌بن‌افضل‌الدين محمد تركه؛

    4. شيخ‌جمال‌الدين ابوالعباس احمدبن‌شمس‌الدين محمدبن‌فهد حلّي اسدي؛

    5. شيخ‌ظهيرالدين محمدبن‌علي‌بن‌حسام ظهيري عينائي عاملي؛

    6. شيخ‌زين‌الدين ابومحمد علي‌بن‌محمد‌بن‌علي‌بن‌محمد‌بن‌يونس بناطي بياضي عامل عنفجوري؛

    7. شيخ‌تقي‌الدين ابراهيم‌بن‌علي‌بن‌حسن‌بن‌محمد‌بن‌صالح عاملي كفعمي؛

    8. شيخ‌محمدبن‌علي‌بن‌ابراهيم‌بن‌جمهور احسائي.

    ب) محدثان قرن ده:

    1. سيد‌بدرالدين حسن‌بن‌جعفر‌بن‌فخرالدين عاملي كركي؛

    2. شيخ‌نورالدين ابوالحسن علي‌بن‌حسين‌بن‌عبدالعالي كركي عاملي؛

    3. شيخ‌ابراهيم‌بن‌سليمان قطيفي مجراني؛

    4. شيخ‌زين‌الدين‌بن‌علي‌بن‌احمدبن‌محمدبن‌جمال‌الدين‌بن‌تقي‌بن‌صالح عاملي جبعي؛

    5. شيخ‌عزيزالدين حسين‌بن‌عبدالصمد‌بن‌محمد‌بن‌علي‌بن‌حسين‌بن‌صالح حارثي همداني عاملي جبعي؛

    6. سيدعلاءالملك‌بن‌عبدالقادر حسيني مرعشي؛

    7. مولي احمد محمد اردبيلي؛

    8. علي‌بن‌حسن زواره‌اي؛

    9. سيدحسن‌بن‌محمد حسيني موسوي عاملي كركي؛

    10. شيخ‌حسن‌بن‌زين‌الدين‌بن‌علي‌بن‌احمد عاملي جبعي.


    شمس کلاهي، مجيد

    مديريت تفکر در پرتو قرآن

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: عبدالحسين خسروپناه

    مشاور: اکبر ميرسپاه

    چکيده

    اين تحقيق بدنبال استنباط مسائل بنيادين «دانش مديريت تفکر» از قرآن کريم است. اين مسائل عبارت‌اند از: ۱. چيستي و چگونگي فرايند تفکر؛ ۲. کيفيت تسلط بر تفکر و ادارة آگاهانه و هدفمند آن. در تحقيق حاضر نشان داده شده که «علم» در قرآن کريم بر سه گونه است: ۱. علم حسي؛ ۲. علم غيب؛ ۳. علم فکري. سپس با استناد به آيات مربوط به «علم فکري»، در گام نخست اثبات شده است که در ادبيات قرآن کريم سبب حصول علم فکري، حصول «تبيّن» است و در گام بعدي اثبات شده است که در ادبيات قرآن کريم حصول «تبيّن»، سبب منحصر حصول علم فکري است. درنتيجه تفکر کردن ـ که سبب حصول علم فکري است ـ مصداق «تبين» است. پس از اثبات فرضية «تفکر در ادبيات قرآن کريم: تبيّن» با استناد به لوازم عقلي آيات، اين فرضيه با استناد به دلالت لفظي آيات مشتمل بر مادة «تفکر» ـ يعني با استظهار از آيات ـ به اثبات نهايي و به نصاب نظريه‌اي قرآني دربارة چيستي تفکر رسيده است. در مرحلة بعد، ديدگاه علامه طباطبايي دربارة نقش ضرورت «امثال» در تکون «زبان»، به نظرية قرآني «ابتناي شناخت ذهني (تفکر) بر نشانه‌ها (آيات، امثال)» ارتقا يافته و بر اساس آن، «چگونگي فرايند تفکر»، تبيين گشته است و درنهايت نظريه‌اي جامع دربارة «چيستي و چگونگي تفکر در لسان قرآن» ارائه شده که پايان‌بخش نيمة نخست اين تحقيق است.

    در نيمة دوم تحقيق، «چيستي و چگونگي تفکر»، اساس استنباط «شروط تحقق تفکر» قرار گرفته و بر مبناي اين شروط، قاعده‌اي براي سنجش «ميزان تفکرپذيري موجودات» تأسيس شده است. بر اساس اين قاعده که زيربناي نظري و راهنماي عملي مديريت تفکر است، مي‌توان با افزودن يا کاستن آگاهانة «امکان تفکر»، تفکر را مديريت کرد، و آنجا که «انديشيدن» نافع است، آن را تکثير کرد و آنجا که غيرنافع است، آن را تقليل داد يا از آن امتناع کرد. سرانجام پس از آنکه ضروري‌ترين دانستني‌ها دربارة تفکر (چيستي و چگونگي تفکر، شروط تحقق تفکر، آثار و ثمرات تفکر، موانع و آفات تفکر و...) از قرآن کريم استنباط شد و بستر معرفتي لازم براي حل مسئلة «چگونگي مديريت تفکر» فراهم گشت، فصل آخر اين تحقيق به تبيين اين مسئله با تکيه بر آن شناخت‌هاي قرآني پرداخته است. در اين فصل، چگونگي ادارة آگاهانه و هدفمند تفکر، با تبيين رابطة «حواس و ذهن»، «ذهن و دل»، «ذهن و زبان» در پرتو آيات قرآن و بر مبناي معارفي از قرآن کريم که روشنگر رابطة «تقوا و تفکر»، «زهد و تفکر»، «ذکر و تفکر» و مانند آن است، تبيين گرديده و با استناد به چيستي و چگونگي تفکر، اثبات شده که «زبان قرآن» بهترين زبان براي «انديشيدن» است.


    صدري، محمدجعفر

    مريم و مسيح† در قرآن

    سال دفاع: ۱۳۷۸

    راهنما: مصطفي ملکيان

    مشاور: محمود رجبي

    چکيده

    محقق در اين رساله کوشيده است ديدگاه قرآن را دربارة حضرت مريمƒ و حضرت عيسي† بررسي، و بدون هيچ‌گونه ذهنيتي، چهرة واقعي آنان را ترسيم کند. بديهي است مستند چنين بررسي و ترسيمي، تنها خود قرآن و ظواهر آيات آن و نيز سخنان مفسران بوده و نگارنده بر اساس آن، در حد توان و فهم خويش، موضوع مورد بحث را دنبال کرده است. اين نوشتار در سه فصل تنظيم شده است. در فصل نخست، هفت عنوان از واژه‌ها و عناوين کليدي در مبحث مسيحيت‌شناسي قرآن، بررسي دقيق شده است. اين واژه‌ها و عناوين، مي‌تواند در تبيين و روشن‌تر کردن موضوعات مورد بحث در فصل‌هاي بعدي، کم‌وبيش مفيد باشد.

    فصل دوم، به بررسي اصل‌ونسب حضرت مريمƒ پرداخته و در تبيين مراد از واژة هارون در عبارت «يا اخت هارون»، اندکي با تفصيل بحث کرده است. در ادامه، آيات مربوط به بارداري مادر مريم و وضع‌ حمل او، و پس از آن، موضوع ولادت و مقام و منزلت خود حضرت مريمƒ، شخصيت آن حضرت، ويژگي‌هاي اخلاقي و معنوي وي، و هفت فقره از عناوين قرآني در اين ‌باره بررسي، و به شش عنوان ديگر نيز اشاره شده است.

    سومين و آخرين فصل از اين نوشتار، به موضوعاتي از قبيل ولادت، اسم و لقب، مقام و منزلت، و معجزات حضرت عيسي† اختصاص يافته و بيست عنوان از عناوين و القابي که بيانگر شخصيت و ويژگي‌هاي اخلاقي و معنوي آن حضرت است، مطرح گرديده است. از اين عناوين، تنها ده مورد بررسي، و به بقيه اشاره شده است. در بخش پاياني اين فصل، دربارة شش معجزة آن حضرت که در قرآن کريم از آنها سخن به ميان آمده، بحث شده است.


    فهيمي، اکبر

    مشترکات اديان ابراهيمي از ديدگاه قرآن

    سال دفاع: ۱۳۷۸

    راهنما: محمدهادي معرفت

     مشاور: حسين توفيقي

    چکيده

    در اين پايان‌نامه، مشترکات اديان الهي در شرايع انبيا‰ فحص و بررسي شده است. پس از مقدمه‌اي با عنوان اشاره‌اي گذرا به آيين‌هاي زردشت، بودا، و صابئين، دورنما و گلچيني از تمام مباحث، عرضه شده و در آن، برنامة همگاني انبيا‰ مبني‌بر دعوت به حق و حقيقت و هدايت بشريت، به‌صورت کلي و درعين‌حال گويا، تبيين گرديده است. سپس متن موضوع در دو بخش معارف و احکام، مورد تدقيق قرار گرفته است. بخش معارف، سه فصل دارد. فصل اول، به اثبات وجود خدا مي‌پردازد. اين فصل، شامل زيرعنوان‌هايي است که با توجه به آيات قرآن شرح داده‌ شده است. مؤلف در فصل دوم، به جهان‌بيني‌اي که انبيا‰ عرضه کرده‌اند، اشاره دارد و براي همة زيرمجموعه‌هاي آن از قرآن، شاهد آورده است. در فصل سوم، اقدام پيامبران اولوالعزم (نوح†، ابراهيم†، موسي†، عيسي†، خاتم انبياˆ) در فراخواني به توحيد، تفسير و تبيين شده و درضمن، به شخصيت هرکدام از آنان در قرآن نيز اشاره رفته است.

    بخش دوم به بررسي اين مباحث در قرآن اختصاص دارد: ۱. عبادات (احکام عبادي)؛ ۲. معاملات (احکام اقتصادي)؛ ۳. انتظامات (احکام قوانين جزايي).

    در مبحث احکام عبادي، مطالب زير مطرح شده است: الف) نماز و نمونه‌هاي آن در قرآن کريم؛ ب) روزه و شواهد آن در قرآن؛ ج) حج، و شواهد قرآني حج و...؛ د) جهاد و يادآوري نمونه‌هايي از آيات به‌عنوان شاهد و دليل؛ هـ) امربه‌معروف و نهي‌ازمنکر و شواهدي از قرآن مبني‌بر عموميت داشتن اين دو در اديان و شرايع الهي؛ و) نذر، عهد، قسم، و توثيق و بيان نمونه‌هايي از آيات قرآن که از تعميم آنها در شرايع پيامبران الهي حکايت دارد.

    بخش معاملات (احکام اقتصادي)، به اين مطالب اختصاص يافته است: الف) بيع و شرا؛ ب) اشترا.

    مبحث انتظامات (احکام جزايي)، شامل ديات و حدود، و قصاص مي‌شود. در اين بخش نيز براي هر قسمت، شواهد و آيات قرآني آمده و مشترک بودن آنها در اديان رسولان خدا اثبات شده است.


    فتحي، علي

    معيارشناسي

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: فتح‌الله نجارزادگان

    مشاور: ناصر رفيعي

    چکيده

    اين رساله در صدد است که بر اساس يک ‌سري مباني، معيارهاي اساسي پيوند معنايي بين آيات قرآن را معرفي کند. پيش از پرداختن به اصل بحث، به مباحثي که جنبة مقدماتي داشتند، از قبيل تبيين مقصود از پيوند معنايي، اهميت و ضرورت بحث، انواع آن، و مباني علامه در کشف ارتباط معنايي آيات و... به‌اختصار اشاره شده است. سپس مؤلف به‌منظور دستيابي به معيارهاي پيوند معنايي آيات قرآن، به زيرساخت‌ها و مباني مرتبط با آن پرداخته و آن‌گاه معيارها را با توجه به مباني برون‌متني و مباني درون‌متني معرفي کرده است. مباني برون‌متني، يعني مباني‌اي که بيرون از نص قرآني، شالودة پيوند معنايي آيات را مستحکم مي‌کنند و عبارت‌اند از: ۱. شکل‌گيري ساختار قرآن بر اساس اصول محاورة عقلا، که با ادلة عقلي و نقلي و ديگر مؤيدات، به اثبات رسيده است؛ ۲. احراز وثاقت و اعتبار متن قرآني، که با توجه به پيوستگي محتوايي قرآن، ضروري مي‌نمايد؛ ۳. افزون بر اين دو، روايات معصومان‰ نيز مي‌تواند زيربناي پيوند معنايي آيات قرآن کريم قرار گيرد.

    مباني درون‌متني، يعني مباني‌اي که از خود قرآن کريم به ‌دست مي‌آيد و عبارت‌اند از: ۱. ساختار محکم و متشابه؛ ۲. نداشتن اختلاف و تناقض دروني؛ ۳. سياق حاکم بر مجموعة قرآن و آيات؛ ۴. و نيز چينش وحياني آيات سوره‌ها که مورد پذيرش اکثر قرآن‌پژوهان است.

    با توجه به مباني يادشده، معيارهاي اساسي پيوند معنايي آيات، ذکر شده است: ۱. معيار تشابه لفظي و ساختاري؛ ۲. معيار پيوند موضوعي که خود شامل مواردي چون پيوند عموم و خصوص، پيوند مطلق و مقيد، پيوند اجمال و تفصيل، و ابهام و تبيين و... است؛ ۳. پيوند محكم و متشابه که برگرفته از خود قرآن است؛ ۴. پيوند ادبي، که براي هرکدام نمونه‌هايي ذکر شده است.


    سراقي، علي

    منزلت شب در قرآن و روايات

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: احمد ناصح

    مشاور: مصطفي کريمي

    چکيده

    مؤلف در اين رساله، پس از ذکر کليات، جايگاه شب را در نظام آفرينش، با توجه به آيات مربوطه، و تبيين آنها با استفاده از روايات معصومان‰ و تفاسير گوناگون بررسي، و دربارة اموري چون اختلاف شب و روز، داخل شدن شب و روز در يکديگر، شب و نظام‌بخشي به امور، تکوير شب بر روز، شب ماية آرامش و... بحث کرده است. نتيجة دقت در اين امور با استفاده از بيانات قرآني، اين است که اين امور دليلي بر توحيد و عظمت پروردگار و مدبر عالم هستي‌اند. مهم‌تر از ويژگي‌هاي پديدارشناسي شب، منزلت معنوي آن است که به دو صورت بيان مي‌شود: اول، امور معنوي جاري در تمام شب‌ها؛ مانند تهجد و رسيدن به مقام محمود، استغفار، تلاوت قرآن، سجده براي خداوند، تسبيح و صدقه در شب؛ دوم، فيوضات معنوي خاص که طبق بيان قرآن ازاين‌قرار است: معراج انسان کامل در شب قدر، ضيافت و ميهماني چهل‌شبة موساي کليم† در محضر خداوند، بعثت موسي† در شب و شب‌هاي ده‌گانه. بر اين اساس شب، مناسب‌ترين زمان براي رازونياز به درگاه خداست که زمينة صعود انسان سالک را به مقامات بلند فراهم مي‌سازد.


    عيسي‌زاده، نيكزاد

    منطق فهم روايات تفسيري از منظر علامه طباطباييŠ

    سال دفاع: 1382

    راهنما: محمود رجبي

    مشاور: فتح‌الله نجارزادگان

    چکيده

    فهم گزاره‌ها و مسائل هر علمي، بر مباني و قواعد خاصي استوار است كه در اصطلاح، «منطق فهم» ناميده مي‌شود. مؤلف در اين پژوهش، در صدد شناخت منطق فهم روايات تفسيري در حوزة علوم قرآني بوده و آن را از نظرگاه مفسر بزرگ، يعني علامه طباطبايي، در بُعد مباني بررسي كرده است. وي منطق مذكور را در سه حوزه مورد مطالعه قرار داده است: حوزة مباني عقلي شامل عصمت اهل‌بيت‰ در فهم و تفسير قرآن، عدم تعارض با مسلّمات عقلي، زبان عرفي داشتن روايات تفسيري، وحدت منشأ در آيات و روايات، و عدم تناقض دروني روايات تفسيري؛ حوزة مباني نقلي، يعني اشتمال روايات بر محكم و متشابه، تقيه‌اي بودن برخي از روايات تفسيري، و وجود روايات بطني در احاديث تفسيري؛ و حوزة مباني تاريخي كه عبارت است از: نقل به معناي روايات تفسيري و وجود احاديث جعلي در ميان روايات تفسيري.

    ‌يافته‌هاي پژوهش حاكي از آن است كه:

    1. در تاريخ معاصر، علامه طباطباييŠ از معدود مفسراني است كه روش تفسيري قرآن به قرآن را ارائه، و تئوري استقلال نسبي قرآن در تفسير را اجرا کرده است؛

    2. به‌كارگيري منطقي صحيح و مستحكم در فهم روايات تفسيري، و اجتهادي محققانه در تحليل و ارزيابي روايات از مؤلف الميزان، تصويري ديدني و جذاب ترسيم کرده است؛

    3. روشمندي در فرايند فهم روايات، بر به‌كارگيري اصول و قواعدي استوار است كه خود مبتني ‌بر مباني فهم هستند و از آن برمي‌خيزند. مباني‌اي كه فهم روايات تفسيري در الميزان بر اساس آن شكل گرفته، در سه محور مباني عقلي، مباني نقلي، و مباني برخاسته از تاريخ حديث، گرد آمده است.


    باقري، علي‌اوسط

    نقد و بررسي روش تفسيري (تفسير المنار)

    سال دفاع: ۱۳۷۹

    راهنما: محمدعلي مهدوي راد

    مشاور: علي‌اکبر بابايي

    چکيده

    تفسير المنار، يکي از تفاسير مهم اهل‌ سنت و از پرآوازه‌ترين تفسيرهاي قرن چهاردهم است. اين تفسير در برهه‌اي پديد آمد که افکار و انديشه‌هاي جديد در ميان انديشمندان مسلمان گسترش يافته بود و مسلمانان در پي آشنايي با دو شيوه تمدن جديد، بازيابي عظمت ازدست‌رفته، و رسيدن به پيشرفت و ترقي بودند. پديدآورندگان المنار، از فعالان عرصة اجتماعي و فرهنگي و از پيش‌گامان نهضت اصلاح‌طلبي و بازگشت به قرآن بودند و با رويکردي نو به تفسير قرآن پرداختند. بدين‌سان شناخت و شناسايي برجستگي‌ها، کاستي‌ها، روش‌ها و مباني تفسيري اين اثر، به‌عنوان يکي از تفاسير مهم قرن اخير، موضوعي شايستة پژوهش است. تفسير المنار آغازگر گرايش اجتماعي در تفسير به‌شمار مي‌رود. نگاه اين تفسير به قرآن، نگاهي هدايت‌جويانه است و پديدآورندگان المنار در پي آن‌اند که با ارائة رهنمود‌هاي هدايتي قرآن، مسلمانان را با مفاهيم اجتماعي قرآن آشنا ساخته، راه رسيدن به سعادت دنيا و آخرت را بنمايانند. از ديگر مشخصه‌هاي مهم اين تفسير، عقل‌گرايي در تفسير است. المنار، عقل را به‌عنوان يکي از منابع فهم قرآن، در جايگاهي بلند نشانده و براي نشان دادن سازگاري دين و عقل، تلاش بسياري کرده است. پديدآورندگان المنار، مهم‌ترين منبع فهم قرآن را خود قرآن مي‌دانند. بر همين اساس، روايات در المنار، جايگاه والايي ندارند و نيز قواعد بلاغي و بياني موجود در کتاب‌هاي بلاغت، قوانيني قطعي براي تبيين نکته‌هاي بلاغي و ظرايف بياني قرآن به‌شمار نيامده‌اند. المنار موضع قاطعي در برابر اسرائيليات دارد و تفسير وجوه مبهم قصه‌هاي قرآن را بر اساس روايات اسرائيلي افرادي چون وهب‌بن‌منبه، به‌هيچ‌روي برنمي‌تابد. مؤلفان المنار به اهداف و مقاصد قرآن توجهي بليغ داشته و بر پاية آن، به تبيين اسلوب‌هاي بياني قرآن و پاسخ به پرسش‌هايي دربارة قصه‌هاي قرآن همت گماشته‌اند. باآنکه تفسير المنار برجستگي‌هاي شايان توجهي دارد، کاستي‌هايي نيز دارد؛ ازجمله: تأويل‌هاي نارواي برخي آيات، زياده‌روي در تفسير اجتماعي، و مهم‌تر از همه گرايش‌هاي وهابيگري و ضدشيعي، که در انکار شفاعت، انکار نزول آية مباهله در منزلت اصحاب کسا‰، و تفسير متعصبانة آيات مربوط به امامت و ولايت و غير آن، نمود يافته ‌است. شيوة المنار در طرح بحث‌هاي گوناگون قرآني، لغوي، ادبي، اجتماعي و غيره، انسجام خاصي ندارد، بحث‌هاي مختلف در هم آميخته‌اند و ترتيب و جايگاه ويژه‌اي براي هر بحث لحاظ نشده ‌است. پديدآورندگان المنار ديدگاه افرادي چون سيداحمدخان را که تمام معجزات قرآن را مادي‌گرايانه توجيه کرده است، نمي‌پذيرند؛ ولي خود، موارد بسياري از آيات بيانگر معجزات را توجيه مي‌کنند و از وجه اعجازي تهي مي‌دانند. ايشان به‌ويژه تمام آيات مربوط به زنده شدن اعجازآميز انسان يا حيوان مرده‌ را تأويل مي‌کنند.


    ميقاني، رضا

    نقد و بررسي قرائت‌هاي قرآن و منشأ پيدايش آن

    سال دفاع: ۱۳۷۸

    راهنما: محمدهادي معرفت

    مشاور: محمدهادي يوسفي غروي

    چکيده

    اين رساله با روش تحليلي، تاريخي، و نقلي در دو بخش و هشت فصل به اين شرح سامان يافته است: بخش اول «کليات» نام دارد و شامل پنج فصل است. بخش دوم با عنوان «عوامل اختلاف قرائات» داراي سه فصل است. در بخش نخست، مباحثي مانند معناي لغوي و اصطلاحي قرائت، جدا بودن قرائات قرآن، اجتهادي بودن قرائات، و تأثير لهجه‌ها در قرائات گوناگون مطرح، و عوامل طبيعي و ديني و روحي و نقش آنها در پيدايش قرائات، بررسي شده است. چون موضوع قرائت با کتاب الهي و نقش آن در سعادت جامعة بشري انکارشدني نيست، و به دست آوردن قرائت صحيح و رايج در ميان مسلمانان، در تفسير و به ‌دست آوردن مراد خداوند دخالت دارد و استنباط احکام الهي از قرآن به آن قرائت بستگي دارد، موضوع بحث اين پژوهش قرار گرفته است.

    موضوع قرائت، پيشينه‌اي طولاني دارد و تاريخ آن برابر با زمان نزول قرآن است؛ زيرا بر اين موضوع در خود قرآن و روايات پيامبرˆ و ائمه‰ تأکيد شده و مسلمانان بر اساس آيات و روايات، در اين ‌زمينه تلاش‌هاي فراوان کردند که نتايج آن، تأليف صدها کتاب در اين ‌باره است.

    بخش دوم اين پژوهش به عوامل پيدايش قرائات گوناگون اختصاص دارد، و مباحثي مانند مسئلة خط و زبان عرب در عصر نزول قرآن، چگونگي مصاحف بعد از رحلت پيامبر، ادوار علم قرائت، و قارياني که در قرائت‌هاي گوناگون نقش داشتند، مطرح شده است. نويسنده در پايان رساله، مباحث را جمع‌بندي و نتيجه‌گيري کرده است. يکي از نتايج مهم اين بخش، آن است که قرائت صحيح قرآن يکي بيش نيست و تلاش قاريان و اجتهادات آنان، براي به ‌دست آوردن همان قرائت يگانه بوده است.


    صادقي، حسن

    نقش دانش اصول فقه در تفسير قرآن

    سال دفاع: 1386

    راهنما: علي‌اكبر بابايي

    مشاور: حسن معلمي

    چکيده

    اين پژوهش در پنج فصل، به تبيين موضوع نقش دانش اصول فقه در تفسير قرآن پرداخته است. فصل اول، كليات پژوهش است. در فصل دوم، نقش دانش اصول فقه در شناخت معاني واژگان قرآن، بررسي شده است. فصل سوم، به بررسي نقش اين دانش در آگاهي از مراد خداي متعالي از واژگان قرآن اختصاص يافته است. فصل چهارم، نقش دانش اصول فقه را در شناخت مستندهاي معتبر تفسير قرآن مطرح کرده، و فصل پنجم به نقش اين دانش در تشخيص تعارض بدوي از تعارض مستقر پرداخته است.

    يافته‌هاي اين پژوهش به شرح زير است: بسياري از مباحث دانش اصول فقه در تفسير قرآن كريم، نقش كليدي و اساسي دارند. اين مباحث، از سويي زمينه را براي فهم معاني واژگان و عبارت‌هاي قرآن كريم و مراد خداي متعالي از آنها فراهم مي‌كنند، و از سوي ديگر، قرآن‌پژوهان را با شيوة درست و دقيق تفسير قرآن كريم آشنا ساخته، بسياري از لغزشگاه‌ها و نقاط ضعف تلاش‌هاي تفسير را روشن مي‌کنند.

    كاربردهاي دانش اصول فقه در تفسير قرآن بدين‌قرار است: 1. دانش اصول فقه، قواعد كلي شناخت معاني واژگان و عبارت‌هاي قرآن را بيان كرده، روشن مي‌سازد كه در چه معنايي ظهور دارند؛ ازاين‌رو اين دانش، مقدمة مهمي در دستيابي به ‌مراد خداوند متعالي از واژه‌ها و عبارت‌هاي قرآن به‌شمار مي‌رود؛ 2. دانش اصول فقه، قواعد كلي براي شناخت مراد خداوند متعالي از واژگان و عبارت‌هاي قرآن را ذكر، و راه‌هاي دستيابي به آن را اصول عقلايي، آيات، روايات و اجماع بيان مي‌كند؛ 3. دانش اصول فقه، مستندهاي معتبر براي شناخت مراد خداي متعالي از واژگان و عبارت‌هاي قرآن را از مستندهاي غيرمعتبر تشخيص داده، مستندهاي معتبر را علم و علمي بيان مي‌كند و مصاديق آنها را تبيين مي‌نمايد؛ 4. دانش اصول فقه با تقسيم تعارض به تعارض مستقر و تعارض بدوي، براي هركدام احكام جداگانه ذكر مي‌كند و با تبيين راه‌هاي دفع تعارض بدوي ميان آيات و ميان آيات و روايات، چگونگي تفسير آيات و روايات متعارض‌نما را روشن مي‌سازد.


    آسه، جواد

    نقش علم نحو در تفسير قرآن کريم

    سال دفاع: ۱۳۸۸

    راهنما: حميد آريان

    مشاور: محمدرضا صفوي

    چکيده

    موضوع اين پژوهش، بررسي نقش علم نحو در تفسير قرآن کريم است. اصلي‌ترين عامل پيدايي علم نحو، صيانت قرآن از تحريف لفظي و معنوي بوده، و ازآنجاکه زبان قرآن، زبان عربي است، هر مفسري که در صدد تفسير قرآن برمي‌آيد، بايد دقايق و ظرايف زبان عربي ـ ازجمله مباحث دانش نحو ـ را بياموزد و با اِعراب و بنا کاملاً آشنا باشد. شکي نيست که اِعراب کلمات و جملات، در معناي مدلول آنها دخيل است و با تغيير وجوه اِعراب، معناي آنها تغيير مي‌يابد.

    عوامل پيدايش وجوه اِعرابي در آيات، عبارت‌اند از: ۱. طبيعت زبان عربي که خود شامل عوامل جزئي‌تري است؛ مانند مشخص نبودن اعراب کلمه و جمله، مبهم بودن ساختار کلمه، چندساختاري بودن کلمه از حيث صرفي، اِعراب واحد و تعدد نقش‌ها، تعدد معنايي يک کلمه، وقف در قرائت و چينش کلمات و جملات؛ ۲. خروج از قاعدة مطرده؛ ۳. اختلاف نحويان و مفسران در نقش کلمات و جملات قرآني.

    علل اختلاف مفسران در ترکيب آيات نيز چند امر است: ۱. اختلاف در قواعد نحوي که خاستگاه آن، اختلاف دو مکتب نحوي بصره و کوفه در قواعد نحوي، و نيز اختلاف نحويان در قواعد نحوي است؛ ۲. اختلاف مفسران در تطبيق قواعد نحوي.

    انواع و روش‌هاي نقش‌آفريني علم نحو در تفسير قرآن را، در دو مرحلة مقدمات تفسير، و فرايند عمل تفسيري مي‌توان تصوير کرد. نقش‌آفريني علم نحو در مقدمات تفسير، در دو مقولة «مباني تفسير» و «اصول تفسير» قابل پيگيري است و حاصل اين پژوهش، اين است که علم نحو در برخي از مباني تفسير، همانند «مباني مربوط به متن»، «مباني مربوط به مؤلف» و «مباني مربوط به فهم» نقش ايفا مي‌کند. در اصول تفسير، علم نحو تنها در قواعد تفسير، آن‌هم فقط در دو قاعدة «دستيابي به قرائت صحيح» و «دستيابي به قواعد نحوي فصيح» نقش‌آفرين است.

    در مرحلة فرايند عمل تفسير نيز نحو، سه نقش ايجابي، سلبي و تبييني ـ توضيحي را در تفسير ايفا مي‌کند. در نقش ايجابي، علم نحو، هر تعداد ترکيب نحوي که يک آيه داشته باشد، ارائه مي‌دهد و درنتيجه معاني مختلفي از آن حاصل مي‌گردد که برخي از اين معاني در مقابل هم، و برخي مترادف يکديگرند. در نقش سلبي، علم نحو اين امکان را به مفسر مي‌دهد که آراي مفسران ديگر را نقد و بررسي کند تا از فروغلتيدن در آسيب‌هاي تفسيري مصون بماند. علم نحو در نقش تبييني ـ توضيحي، با ارائة شکل اصلي آيه از حيث نحوي، ارائة تفاوت نحوي قواعد هم‌تراز، و به دست دادن تفاوت معنايي آيات مشابه، به مفسر کمک مي‌کند تا به فهم دقيق‌تري از معناي آيات برسد.


    جعفرزاده، علي

    نگرشي بر جنگ‌هاي صدر اسلام از ديدگاه قرآن

    سال دفاع: 1373

    راهنما: محمد ابراهيمي

    مشاور: ـــ

    چکيده

    اين رساله در پانزده فصل تنظيم شده است. هر فصل، يكي از جنگ‌ها و سريه‌هاي صدر اسلام را به‌تفصيل شرح داده و آيات مربوط به هريك را بررسي کرده است. در ضمن اين توضيحات، اهداف، مواضع نيروهاي رزمنده، امدادهاي غيبي، علل شكست يا پيروزي، نقش منافقان در برخي از اين جنگ‌ها و سريه‌ها، توصيه‌هاي پيامبرˆ به رزمندگان، علل وقوع جنگ‌ها، و تاريخ وقوع هريك بيان شده است.

    فصل اول: سرية عبدالله‌بن‌جحش؛

    فصل دوم: جنگ بدر كبري؛

    فصل سوم: جنگ بني‌قينقاع؛

    فصل چهارم: جنگ احد؛

    فصل پنجم: جنگ حمراءالاسد؛

    فصل ششم: غزوة بني‌نضير؛

    فصل هفتم: غزوة بدر صغري (غزوة‌السويق)؛

    فصل هشتم: غزوة احزاب (خندق)؛

    فصل نهم: غزوة بني‌قريظه؛

    فصل دهم: صلح حديبيه؛

    فصل يازدهم: غزوة خيبر؛

    فصل دوازدهم: سرية ذات‌السلاسل؛

    فصل سيزدهم: فتح مكه؛

    فصل چهاردهم: غزوة حنين؛

    فصل پانزدهم: غزوة تبوك.


    سبزواري، محسن

    ولايت خاصه در قرآن كريم

    سال دفاع: 1378

    راهنما: محمود عبداللهي

    مشاور: علي‌اکبر بابايي

    چکيده

    در اين رساله، نگارنده پس از ارائة تعريفي مختصر از ولايت خاصه در قرآن كريم، اقسام ولايت را تشريح کرده است كه عبارت‌اند از: 1. سرپرستي؛ 2. ولايت نصرت؛ 3. ولايت محبت؛ 4. ولايت «دم»؛ 5. ولايت ميراث. بحث ديگر اين رساله، دربارة مبادي ولايت و سرپرستي است كه عبارت‌اند از: هدايت، ‌خالقيت، رازقيت، مالكيت، احيا و اماته. آخرين بحثي كه در رساله مطرح شده، موضوع انحصار ولايت به پروردگار و نيز اعطاي آن به افراد خاص است؛ كه اين امر در قالب دو نوع ولايت ـ‌ تكويني و تشريعي ـ و به اذن الهي صورت مي‌پذيرد.

    نگارنده پس از طرح و تبيين اين مباحث، چنين نتيجه گرفته است: حقانيت و مشروعيت ولايت طولي ديگران، منوط به اعطاي آن از سوي خداوند است و براي بندگان خدا نيز شناسايي فرمان‌فرمايان منصوب از سوي خداي ‌تعالي، به‌حكم عقل بايد بر اساس دليلِ قطعي و خدشه‌ناپذير باشد؛ زيرا در مواردي كه محتمل بسيار قوي باشد، به ضعيف‌ترين احتمال نيز نبايد بي‌توجهي شود. لذا كمترين بي‌دقتي در شناخت ولايت‌مداران و صاحبان اختيار، سبب ورود به ورطه‌اي است كه عقل سليم، خطر عظيم و جبران‌ناپذير آن را به‌روشني درك مي‌كند. درواقع، تنها راه اطاعت خدا، اطاعت از حجت خداست.

    محقق در ادامه، به شرح و تبيين آية تبليغ (آية 67 مائده)، به‌عنوان يكي از مهم‌ترين آيات ولايت پرداخته، و آن را در سه فصل، به شرح زير بررسي کرده است:

    1. کيفيت نزول: در اين فصل، سبب نزول، زمان نزول، مکان نزول، يک‌جا نازل شدن تمام آيه، و استقلال آيه از قبل و بعد، بر اساس احاديث شيعه و عامه بررسي شده است.
    2. در فصل دوم، نکاتي در مورد فقرات آية کريمه مطرح، و در قسمت اخير آن، هشت ويژگي پيامي که پيامبر اکرمˆ در غدير به تبليغ آن مأمور بود، تبيين شده است.
    3. در فصل سوم، دو مطلب بررسي شده است: يکي اينکه با بهره‌گيري از تمام مباحث گذشته و استناد به احاديث ديگري از فريقين، «ولايت اميرالمؤمنين علي†»، موضوع تبليغ غدير معرفي شده و به تصريح ذهبي و ساير چهره‌هاي معروف عامه، به تواتر حديث غدير اشاره شده است؛ ديگر اينکه ارتباط اين آية کريمه با آياتي همچون آية «ولايت»، «اکمال»، «سأل سائل» تبيين گشته است.

    دين‌شناسي

     

    دبيري، احمد

    اخلاق محبت

    سال دفاع: ۱۳۸۱

    راهنما: محمدعلي شمالي

    مشاور: محمد لگن‌هاوسن

    چکيده

    اين رساله به ماهيت عشق و انواع آن، و جايگاه احسان و محبت در فلسفة اخلاق پرداخته است. در فصل اول و دوم، ديدگاه‌هاي مختلف در باب اخلاق محبت، نقد و بررسي شده است؛ ازجمله ديدگاه کساني که بر اخلاق محبت تأکيد کرده و اصل يا فضيلت اخلاقي مورد قبول را تنها عشق ورزيدن دانسته‌اند و از آن به‌عنوان عالي‌ترين اصل اخلاقي ياد کرده‌اند. نگارنده معتقد است محبت ورزيدن و احسان کردن مي‌تواند به‌عنوان يک اصل اخلاقي در نگاه نخست، يا فضيلتي اساسي در کنار ساير قواعد اصيل و فضايل اساسي اخلاقي، توصيه و بر آن تأکيد شود. بنابراين از محبت، هم به‌عنوان يک اصل بااهميت اخلاقي، و هم به‌عنوان يک فضيلت مهم سخن رفته است که ازجمله عالي‌ترين اصول و فضايل اخلاقي به‌شمار مي‌رود. اين اصل يا فضيلت، حسن ذاتي دارد و از پشتوانه‌اي حقيقي نيز برخوردار است؛ درنتيجه مي‌توان از آن دفاع عقلاني هم کرد. يکي از مسائل مهمي که مباحث فراواني را نيز در خود جاي داده، بررسي ارتباط حب ذات با اخلاق محبت است. از ديدگاه نگارنده، در نگاه اول، اخلاق محبت که اخلاقي ديگرگروانه است، در تعارض با ديدگاه‌هاي اخلاقيِ خودگروانه به‌حساب مي‌آيد. وي با نقد خودگروي روان‌شناختي و اخلاقي، تعريف و تحليلي از حب ذات ارائه داده که بر اساس آن، اخلاق محبت کاملاً امکان‌پذير است و با حب ذات فلسفي تعارض ندارد. مؤلف در اين فصل، پس از توجه دادن به انواع اميال و لذت‌هاي انساني، با تأکيد بر وجود ميل اصيلي که براي احسان و محبت به ديگران است، در جهت‌دهي اين ميل، براي شناخت و معرفت، نقش اساسي قايل شده است. در ادامه، با نظري به ديدگاه‌هاي ژان پل سارتر و گابريل مارسل، امکان برخورداري از عشقي ناب که رفتارهاي خاص خود را مي‌طلبد، بررسي شده است. محقق معتقد است که در يک تحليل، رفتارهاي انسان بر دو گونه است: رفتارهاي حسابگرانه و رفتارهاي عاشقانه. در رفتارهاي حسابگرانه که به نوعي ترجيح عقلاني دارد، حب ذات انساني تأثيرگذار است؛ اما در رفتارهاي عاشقانه، غرضْ حصولي است نه تحصيلي. ازاين‌رو هرچند عموماً انسان در رفتارهايش بر اساس حب ذات عمل مي‌کند، در مواردي نيز رفتار وي ناشي از شدت محبتش به متعلق عشق است. ازجمله موارد عشق خالص و ناب، عشق به انسان کامل است، که درحقيقت، به محبت فطري انسان نسبت به فضايل و کمالات حقيقي بازمي‌گردد.

    در فصل پاياني رساله، عشق الهي که در اخلاق الهياتي، اهميت بسيار بالايي دارد، بررسي شده است. در اين فصل، مؤلف تنها به عشق انسان به خدا پرداخته و بر مراتب عشق الهي و امکان برخورداري از نوعي عشق ناب نسبت به خداوند، تأکيد کرده است.


    آزاديان، مصطفي

    آموزة نجات از ديدگاه علامه طباطبايي با نگاهي به ديدگاه رايج مسيحيت

    سال دفاع: ۱۳۸۲

    راهنما: محمد فنايي اشکوري

    مشاور: عليرضا آل‌بويه

    چکيده

    اين رساله با تأکيد بر ديدگاه علامه طباطباييŠ، دربارة ماهيت، عوامل، و نتايج نجات، به مطالعه و تحقيق پرداخته، و کوشيده است با نقد و بررسي آموزة نجات در مسيحيت، بر غناي هرچه بيشتر بحث بيفزايد. بر اين اساس، پس از بيان کليات در فصل اول، مباحث نجات‌شناسي مسيحي، در سه بخش در فصل دوم آمده است. مؤلف در بخش اول، موضوعاتي مانند ماهيت نجات، انسان، گناه، و نقش مسيحيت در نجات را بررسي کرده است. در بخش دوم، عوامل نجات را برشمرده و در بخش سوم، به مطالعة نتايج و آثار نجات پرداخته است. رويکرد اصلي اين فصل مورد اتفاق سه مذهب کاتوليک، ارتدکس و پروتستان است. البته به مسائل اختلافي نيز اشاره شده است.

    در فصل سوم، هماهنگ با فصل قبل، نجات‌شناسي اسلامي از ديدگاه علامه طباطباييŠ در سه بخشِ ماهيت نجات، عوامل نجات، و آثار و نتايج نجات، مطرح گرديده است.

    نگارنده در فصل چهارم، برخي آموزه‌هاي مسيحي در مورد نجات را از ديدگاه علامه طباطباييŠ، تبيين کرده است. ماحصل اين تحقيق، اين‌گونه بيان شده است: مطمئناً نجات‌شناسي اسلامي نسبت به نجات‌شناسي مسيحي، ماهيتي متفاوت دارد. در اسلام، نجات به ‌معناي رستگاري و نيل به کمال و سعادت حقيقي است و تنها در ساية ايمان و عمل شايسته حاصل مي‌آيد؛ درحالي‌که مسيحيت در ماهيت نجات، بر رهايي از گناه نخستين تأکيد مي‌کند، و اين همان چيزي است که اسلام، آن را برنمي‌تابد؛ زيرا از منظر اسلامي، همة انسان‌ها با سرشتي پاک و فطرتي الهي به دنيا مي‌آيند و با هدايت الهي و اختيار خود، در رسيدن به هدف آفرينش توانايند. کساني که با تحقق بخشيدن به راهکارهاي نجات، خويشتن را به ساحل رستگاري برسانند، در دنيا به حيات طيبه و در آخرت به بهشت الهي متنعم مي‌شوند.


    جلالي، لطف‌الله

    انديشه‌هاي کلامي رضي‌الدين علي‌بن‌طاووسŠ

    سال دفاع: ۱۳۸۵

    راهنما: جواد صفري

    مشاور: احمد عابدي

    چکيده

    رضي‌الدين علي‌بن‌موسي‌بن‌جعفربن‌طاووس حسني (۵۸۹ـ۶۶۴) از عالمان پرنفوذ شيعه در قرن هفتم، و در زمينه‌هاي مختلف، صاحب‌رأي بوده است. شخصيت او، جاذبه‌هاي فراواني دارد و آرايش در حوزه‌هاي گوناگون، جالب است. روحية عرفاني و عبادي سيد، مهم‌ترين بُعد شخصيت اوست که بر ديگر ابعاد ذهني و شخصيتي‌اش سايه افکنده است. در باب کلام، هرچند رسماً موضعي ضدکلامي (به‌ويژه کلام عقلي) دارد و ورود به اين حوزه را چندان خوشايند نمي‌دارد، در عمل، وارد آن شده است و در باب‌هاي گوناگون کلامي، آرايي دارد. وي بيشتر به کلام نقلي تمايل دارد و به‌جاي استفاده از استدلال عقلي، کلام نقلي را مي‌پسندد. از همين ‌رو در باب خداشناسي، به خداشناسي فطري قايل است، وجود خدا را امري فطري و بي‌نياز از استدلال مي‌داند، و در اين باب انديشه‌اي کاملاً تنزيهي دارد. ابن‌طاووس در موضوع اسما و صفات الهي کمتر وارد شده و بر پاية همان روحية عبادي خود، در باب توحيد عبادي مطالبي دارد. در بحث جبر و اختيار، سيد به‌شدت از اختيار دفاع مي‌کند و به نظر مي‌رسد از نظرية امر بين امرين دور شده است. او نبوت را به‌ دليل نقص دستگاه شناختي انسان و اتمام‌حجت، امري ضروري مي‌داند. از منظر او، انبيا از همة گناهان و خطاهاي عمدي و سهوي معصوم‌اند؛ اما علمشان محدود است و وحي نيز به انبيا اختصاص ندارد. امامت، مهم‌ترين بخش انديشة کلامي ابن‌طاووس است و در اين ‌باب، حقيقتاً قوي و چيره‌دست است و از امامت خوب دفاع مي‌کند. او، هم در استدلال بر امامت اهل‌بيت، و هم در نقد استدلال مخالفان، و هم در پاسخ به اشکالات آنان تلاش فراواني کرده است و مواضع علمي محکمي دارد. مهدويت و آخرالزمان‌شناسي، باب ديگري از انديشة کلامي اوست. وي هرچند مباحث مهدويت را به‌خوبي تبيين کرده است، کتابي در ملاحم و فتن دارد که چندان معتبر نيست. ابن‌طاووس از ايمان، تعريفي ارجايي کرده و عمل را جزو ايمان قرار نداده است. بر همين اساس او مرتکب کبيره را لازم‌العقاب نمي‌داند، چه رسد به اعتقاد به خلود او در آتش.


    اکبري مطلق، جواد

    بررسي آموزة لوگوس «کلمه» در اديان ابراهيمي

    سال دفاع: ۱۳۸۵

    راهنما: حميد کثيري

    مشاور: محمد لگن‌هاوسن

    چکيده

    در اين رساله، نگارنده پس از ذکر مقدماتي، به بررسي آموزة لوگوس در اديان ابراهيمي پرداخته است:

    1. انسان از ديرباز دين‌دار بوده و دين، تکيه‌گاه او در زندگي به‌شمار مي‌رفته است. ازجمله مهم‌ترين دغدغه‌هاي فکري وي، بحث از نمايندگان خداوند در زمين است، که در رأس آنها، پيامبران الهي، يعني واسطة ميان خدا و ديگر انسان‌ها هستند؛

    2. چون اين واسطه‌ها پيام الهي را توسط وحي به انسان انتقال داده‌اند و اساس وحي را هم «کلمه» تشکيل مي‌دهد، بررسي نقش کلمه در سه دين مهم ابراهيمي، يعني اسلام، مسيحيت و يهوديت، مهم است. البته شريعت موسوي در يهوديت، و شريعت محمدي در اسلام، اين دو دين را از جهات بسياري به هم نزديک ساخته است. در هزارة دوم، پس از موسي و پيش از محمد، ديني الهي آمده که اصل و نهاد آن، با دو حدش، يعني يهود و اسلام، برابر است و تأکيد بر توحيد دارد، ولي در درون مسئلة توحيد، بحث تجسد خدا در عيسي مطرح شده است. در آنجا، کلمة وحياني الهي يا حکمت دين يهود، و عقل و نور محمدي ـ که بعدها در اسلام مطرح شد ـ ناگهان به تجسد تبديل شده است تا فدية گناهان بشر گردد. با توجه به اينها و مقام عالي پيامبر اعظمˆ و اهل‌بيت‰ در متون اسلامي، شباهت‌هايي ميان شخصيت امکاني افراد در اسلام و وجود وجوبي و رباني عيسي مسيح، پديد آمده، که در عين شباهت، اصل و اساس افتراق اين دو دين را هم ايجاد کرده است. ازاين‌رو در اين رساله تلاش شده است بحث حکمت در يهود، تجلي امکاني واسطة الهي در جهان اسلام، و واسطة وجوبي آن در مسيحيت، تبيين و نقد گردد.


    جعفري، محمد

    بررسي انتقادي نسبتِ عقل و دين از ديدگاه آقايان عبدالکريم سروش و محمد مجتهد شبستري

    سال دفاع: ۱۳۸۲

    راهنما: محمدعلي شمالي

    مشاور: محمدتقي سبحاني

    چکيده

    اين رساله در صدد بوده است تا نسبت ميان عقل و دين را از منظر دو تن از شاخص‌ترين چهره‌هاي اين جريان، يعني آقايان عبدالکريم سروش و محمد مجتهد شبستري به بررسي انتقادي بگذارد. در فصل اول، به‌عنوان پيش‌درآمد، تاريخچة بحث عقل و دين در مسيحيت و اسلام بررسي، و در هر دو حوزه به سه ديدگاه متفاوت، يعني ايمان‌گرايي افراطي و عقل‌گرايي معتدل و آراي چهره‌هاي برجستة هر طيف، اشاره شده است.

    فصل دوم به ايمان و عقلانيت اختصاص دارد. رابطة عقل و دين در وهلة اول و پيش از هر چيز، به تعامل درون‌مايه‌هاي اصلي آن دو بازمي‌گردد و بديهي است که خاستگاه اصلي مؤلفه‌هاي ديني، چيزي جز ايمان نيست. ازاين‌رو در اين فصل، ديدگاه چهره‌هاي نام‌برده دربارة ماهيت ايمان و عقلانيت، نقش عقل در شکل‌گيري ايمان، و نيز چالش‌هايي که ميان آن دو پديد مي‌آيد، مورد مداقه قرار گرفته‌ است. اين روشن‌فکران دربارة عقلانيت ايمان رأي روشن و معيني ندارند، ولي بيشتر به ايمان‌گرايي تمايل يافته‌اند.

    مؤلف در فصل سوم به نقش عقل در تبيين و تکامل باورهاي ديني پرداخته و ثابت کرده که آراي روشن‌فکران فوق دربارة نظرية تکامل معرفت ديني و فرايند فهم متون، به نوعي عقل‌گرايي افراطي منجر مي‌شود.

    نقش عقل در توجيه آموزه‌هاي ديني، فصل پاياني رسالة حاضر است. نوانديشان مورد نظر، عقل نظري را صرفاً در معقول‌سازي ـ و نه اثبات ـ باورهاي ديني، کارآمد مي‌بينند و با صحه گذاشتن بر عقل تجربي، به آزمون‌پذيري تاريخي باورهاي ديني رو آورده، دربارة نسبت عقل عملي و دين هم به سکولاريسم اخلاقي ملتزم مي‌شوند. نگارنده ديدگاه‌هاي نوانديشان معاصر را در هر بخش، از منظر درونْ‌ديني و برونْ‌ديني به بوتة نقد سپرده ‌است.


    ذاکري، محمداسحاق

    بررسي انديشه‌هاي علامه شرف‌الدين عاملي درزمينة تقريب مذاهب اسلامي

    سال دفاع: ۱۳۸۵

    راهنما: اکبر ميرسپاه

    مشاور: محمدجواد صاحبي

    چکيده

    اتحاد و اتفاق امت اسلام، بر اساس نصوص ديني و سيرة بزرگان دين، اهميت و جايگاه رفيعي دارد، و ازآنجاکه امروزه مسلمانان در زير چتر مذاهب اسلامي قرار دارند، يکي از راه‌هاي عملي ايجاد سازگاري و اتحاد ميان آنان، نزديک کردن ديدگاه‌هاي مذاهب اسلامي در موضوعات مختلف است، که از آن به تقريب مذاهب اسلامي ياد مي‌شود. در اين رساله، نگارنده کوشيده است از ميان رويکردها و شيوه‌هايي که در نظرية تقريب مذاهب اسلامي، و همچنين رويکردهايي که در فروع اين نظريه مطرح است، با تحقيق در انديشة تقريبي علامه شرف‌الدين در محورهاي مختلف، به نظريه و رويکردي تأثيرگذار و معتدل در اين عرصه دست‌ يابد. وي در اين مسير، با نقد و بررسي آثار و انديشه‌هاي علامه شرف‌الدين در موضوع‌ها و محورهاي تقريب مذاهب اسلامي، به اين نتيجه رسيده که مفيدترين و کارآمدترين نظريه در اصل تقريب مذاهب اسلامي و همچنين در بسياري از فروع و محورهاي تقريب مذاهب اسلامي، نظرية گفت‌وگوي علمي ميان انديشمندان مذاهب اسلامي است؛ زيرا در مناظرات و گفت‌وگوهاي علمي که با رعايت شرايط علمي و اخلاقي آن انجام شود، دستيابي به اشتراک نظر امکان‌پذيرتر است؛ يا دست‌کم، اختلاف‌ها و سوءبرداشت‌هايي که مذاهب اسلامي در اثر درک نادرست از مواضع يکديگر دارند، رفع مي‌شود.

    علامه شرف‌الدين در ساية انديشة تقريبي‌اش در بحث اسلام و ايمان، و بر اساس مستندات ديني پذيرفته‌شده در نزد تمام مذاهب اسلامي، چتر دين مبين اسلام را به‌گونه‌اي گسترانيده‌ است که تمام منسوبان به مذاهب اسلامي را دربرمي‌گيرد و با تمام اختلافاتي که دارند، ديگر جايي براي فتواهاي تکفيري و اختلاف‌برانگيز باقي نگذاشته‌ است. همچنين وي در ساية مباحث و مناظرات علمي خود با انديشمندان ديگر مذاهب اسلامي، در بحث امامت و خلافت جامعة اسلامي ـ که يکي از مهم‌ترين موضوعات اختلافي ميان مذاهب اسلامي است ـ با استدلال علمي و نقض‌ناپذير، ديدگاه مکتب اهل‌بيت‰ را، مبني‌بر مرجعيت فقهي و ديني امامان معصوم‰ و همچنين امامت سياسي و اجتماعي ايشان، اثبات کرده‌ است. او در بحث عدالت و جايگاه صحابه، با رعايت معيارهاي تقريب مذاهب اسلامي، عملکرد صحابه را نقد، و با معيارهاي علمي و اصولي اثبات کرده‌ که عدالت تمام صحابه و درنتيجه، مرجعيت ديني همة آنها غير قابل دفاع است. همچنين در بحث جايگاه و شأن اهل‌بيت پيامبر اسلامˆ در نزد مسلمانان، با تکيه بر نصوص ديني و رواياتي که از پيامبر اسلام در اين موضوع نقل شده، رويکرد غالب در ميان مسلمانان اهل سنت، مبني‌بر بي‌توجهي به اهل‌بيت‰ و انکار مرجعيت ديني و علمي آنان را به نقد و چالش کشيده‌ است.


    اکبري دهقان، محمدمهدي

    بررسي پيشينة تنصيصي بودن وصايت و جانشيني در اديان ابراهيمي با تأکيد بر قرآن و عهدين

    سال دفاع: ۱۳۸۷

    راهنما: محمدباقر قيومي

    مشاور: علي الشيخ

    چکيده

    در اين تحقيق، يکي از موضوعات کاملاً زنده و بين‌الادياني در اديان ابراهيمي، به‌ نام «پيشينة تنصيصي بودن وصايت و جانشيني در اديان ابراهيمي» بررسي شده است. دامنة اين بحث در محدودة قرآن کريم و کتاب مقدس است، و اين موضوع در هر دو کتاب، مشترکات و تفاوت‌هايي دارد. ازاين‌رو جايگاه، ويژگي‌ها و شيوه‌هاي انتخاب وصي و جانشين در هر سه دين، پيشينة ثابتي نداشته، هريک داراي پيش‌زمينه‌ها و شرايط ديني خاص هستند. براي مثال در يهوديت، مفاهيمي مانند عهد الهي، دريافت برکت، کهانت، سلطنت و روابط خويشاوندي «نخست‌زادگي» در مسئلة جانشيني، در مقاطعي از تاريخ ديني يهود بسيار پراهميت بوده است؛ اما در مقطعي از تاريخ اين قوم، مسئلة جانشيني، از فردمحوري در قالب تداوم سلسلة انبيا، به نهادمحوري در امر وصايت تغيير شکل مي‌دهد، تا اينکه با رفتن آخرين پيامبراني که تورات معرفي کرده است، اين قوم در انتظار موعود و جانشيني مي‌ماند که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. مسيحيت نيز با دريافت مژدة نزديک بودن ملکوت آسمان و ظهور آخرين جانشين بشارت‌داده‌شده در بني‌اسرائيل، آغاز مي‌شود. اما با تغيير ماهيت در اعتقاد مسيحيان، اين پيامبر به خدايي تبديل مي‌شود که براي نجات بشر از گناهانش، تجسد مي‌يابد. با عروج اين خدا به آسمان‌ها، مسئلة جانشيني او ابتدا به ‌ميان رسولان وي ـ با وجود دوگانگي در امر جانشيني ـ و سپس به کليساهاي چندگانه منتقل مي‌شود که در اين مرحله نيز چنددستگي وجود دارد و فرقه‌هاي مسيحي در مقابل مرجعيت هريک از اين کليساها به اتفاق‌نظر واحدي نمي‌رسند. اما نگاه اسلام به مسئلة وصايت از حضرت آدم تا حضرت خاتم، متفاوت است و همة انبيا درحقيقت اوصيايي هستند که در پي اداي يک وظيفه آمده‌اند. قرآن بارها با ذکر سرگذشت انبياي پيشين، در صدد تبيين مطلب فوق برآمده و اين امر در منابع روايي، اثبات‌شدني است. ازآنجاکه مسئلة خاتميت پيامبرˆ با معرفي تمام اوصياي پس از خود همراه است، اين امر را بايد نوعي تنصيصي بودن وصايت و جانشيني در اسلام به‌‌شمار آورد. شاهد اين ادعا، وجود روايات بسياري است که ويژگي‌هاي تک‌تک اوصيا و حتي جزئيات شرايط غيبت و چگونگي ظهور آخرينِ آنها را مطرح مي‌کند. با همة اين اوصاف، مسئلة وصايت و جانشيني، در ميان برخي از فرقه‌هاي اسلامي، جايگاهي فراتر از خلافت و سلطنت ندارد و در محدودة يک فرع فقهي مطرح شده است.


    خواص، امير

    بررسي تطبيقي سعادت از ديدگاه افلاطون، ارسطو و امام محمد غزالي

    سال دفاع: 1381

    راهنما: محسن جوادي

    مشاور: محمد لگن‌هاوسن

    چکيده

    اين رساله در پنج فصل به شرح زير، به بررسي تطبيقي سعادت از ديدگاه افلاطون، ارسطو، و امام محمد غزالي پرداخته است:

    فصل اول به طرح کليات اختصاص يافته و در آن به جايگاه بحث سعادت در تحقيقات و نوشته‌هايي که در اين ‌زمينه انجام شده، اشاره گرديده است.

    مؤلف در فصل دوم به بررسي نظرية افلاطون در باب سعادت پرداخته و پس از ذکر مختصري از زندگي‌نامه و آثار وي، نظرية شناخت او را با استفاده از مکالمة تئاتتوس و منون، و نيز کتاب جمهوري شرح داده است. ازجمله نکات اين بحث آن است که افلاطون ادراک حسي را به دليل خطاپذير بودنش، معرفت نمي‌داند، حال‌آنکه معرفت بايد خطا‌ناپذير و دربارة «آنچه هست» باشد؛ و ادراک حسي اين‌گونه نيست. انسان‌شناسي افلاطون و ديدگاه و نظرية ارزشي او ازجمله مباحثي است که در اين فصل به آن پرداخته شده است.

    فصل سوم به نظرية ارسطو دربارة سعادت اختصاص يافته است. در اين فصل، نگارنده پس از شرح زندگاني ارسطو و معرفي آثار وي، سعادت را از ديدگاه او با استفاده از کتاب اخلاق نيکوماخوس بررسي کرده است. انواع خيرات و فضايل، نفس انسان، فضايل عقلاني، معيار لذت‌ها، ازجمله مباحث اين فصل است.

    در فصل چهارم، نظرية غزالي دربارة سعادت بررسي شده و پس از شرح مختصري از زندگاني و معرفي آثار وي، نظريه‌اش در خصوص سعادت مطرح گرديده است.

    در فصل پنجم، آراي هريک از اين سه دانشمند، به‌صورت تطبيقي بررسي، و در اين ‌زمينه موضوعات انسان و قواي او، معرفت و حقيقت آن، سعادت‌، فضيلت، لذت و نقش آن در سعادت، خدا و ارتباط آن با سعادت، ربط سعادت با اجتماع و سياست، مقايسه و نقد شده است. در پايان رساله نيز، مؤلف با توجه به آيات و روايات دربارة سعادت، تحقق سعادت را از ديدگاه اسلام، متوقف بر ايمان و عمل صالح که از انگيزة درست و نيت پاک برخاسته است، مي‌داند.


    تنها، محسن

    بررسي دين پيامبر اعظمˆ پيش از بعثت

    سال دفاع: ۱۳۸۷

    راهنما: احمد عابدي

    مشاور: قاسم جوادي

    چکيده

    اين رساله به بررسي دين پيامبرˆ پيش از بعثت پرداخته است. نگارنده اقوال مهم دربارة اين مسئله را گرد آورده و پس از ارزيابي آنها، نکاتي را تذکر داده که در رسيدن به ديدگاه برگزيده مؤثر است. در اين پژوهش، افزون بر توجه به اقوال عالمان شيعه و سني، به جنبه‌هاي عقلي استدلال‌ها توجه ويژه‌اي شده است. بدين‌ترتيب، اين رساله در پنج فصل به شرح ذيل تدوين يافته است:

    فصل اول، شامل مقدمه و کلياتي دربارة اين تحقيق است که به مباحثي از قبيل ضرورت تحقيق، تاريخچة بحث، دشواري‌هاي تحقيق، و روش تحقيق مي‌پردازد.

    فصل دوم، واژگان عنوان اين پژوهش را توضيح داده و محل بحث را مشخص کرده است.

    در فصل سوم که از جهت محتوايي، مهم‌ترين قسمت اين رساله است، مؤلف پس از بيان اقوال مسئله، به ارزيابي آنها پرداخته و به نُه ديدگاه در مسئلة مورد بحث اشاره کرده است.

    وي در فصل چهارم، با تذکر نکات تأثيرگذار در ديدگاه برگزيده، به جنبه‌هايي از بحث اشاره مي‌کند که کمتر به آنها توجه شده است.

    او در پايان، در فصل پنجم به جمع‌بندي و نتيجه‌گيري پرداخته و ديدگاه خود را در اين مسئله بيان کرده ‌است.


    فخاري، عليرضا

    بررسي مجموعه شبهات وهابيان دربارة مهدويت

    سال دفاع: ۱۳۸۸

    راهنما: احمد عابدي

    مشاور: فتح‌الله نجارزادگان

    چکيده

    يکي از اصلي‌ترين شبهات وهابيت عليه تشيع، دربارة مباحث مهدويت است. در اين تحقيق، اين شبهات که معارف مختلفي را مورد مناقشه قرار مي‌دهند، بررسي شده است. اين مناقشات عبارت‌اند از:

    ۱. اصل وجود امام زمان: اين مسئله با دليل عقلي و نقلي بررسي، و ثابت شده که عقيدة شيعة دوازده‌امامي به مهدويت، تحت تأثير هيچ عاملي، جز آموزه‌هاي قرآني و روايي نيست. بر اساس اين آموزه‌ها، مهدي فرزند امام حسن عسکري† است که به دنيا آمده است و زماني هم ظهور خواهد کرد. در مسير تولد تا ظهور آن حضرت نيز اموري بروز کرده و خواهد کرد که منشأ آن، قدرت مطلقة الهي است. کتمان تولد، معرفي نشدن حضرت از سوي پدرشان، و اموري ازاين‌دست هم، سياستي مدبرانه در جهت حفظ جان امام زمان از گزند حاکمان طاغوت بوده است؛

    ۲. طول عمر امام زمان: طول عمر فوق‌العادة يک انسان، ازنظر عقلي غيرممکن نيست و ازنظر علمي هم مانعي ندارد. با توجه به قدرت مطلقة الهي بايد گفت که اگر حکمت الهي اقتضا داشته باشد شخصي بيش از حد معمول انسان‌ها عمر کند، اين امر براي خدا هيچ مانعي ندارد؛

    ۳. فلسفة غيبت: با دقت در روايات مي‌توان گفت فلسفة اصلي غيبت، سرّي از اسرار الهي است. نامشخص بودن اين فلسفه هم ضرري به اصل آن نمي‌زند. البته عالمان شيعي با توجه به برخي روايات، عللي را براي غيبت برشمرده‌اند؛

    ۴. حکومت مهدوي: بر اساس روايات، ويژگي‌هاي اين حکومت عبارت است از: حکومت مردمي، حکومت جهاني، کوفه مرکز حکومت، کارگزاران ويژه، حکومت طولاني. ملاک و مبناي اصلي در حکومت امام زمان احکام واقعي اسلام است. آوردن احکام جديد و کتاب جديد در دورة ظهور، به‌ معناي نسخ قرآن و احکام اسلام نبوي نيست.


    رودبندي‌زاده، بهمن

    بررسي مسئلة رجعت از منظر متکلمان اماميه تا قرن هشتم

    سال دفاع: ۱۳۸۷

    راهنما: عبدالحسين خسروپناه

    مشاور: نجم‌الدين طبسي

    چکيده

    اين پايان‌نامه با عنوان بررسي مسئلة رجعت از منظر متکلمان اماميه تا قرن هشتم، شامل سيزده فصل است. در فصل اول که کليات نام دارد، مباحثي همچون مفهوم‌شناسي رجعت، ضرورت تحقيق، پيشينة تحقيق، و اهداف تحقيق، مطرح شده است.

    مؤلف در فصول دوم تا دوازدهم، به ديدگاه‌هاي متکلمان اماميه در هشت قرن اول هجري، مانند فضل‌بن‌شاذان، شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد مرتضي، ابوالصلاح حلبي، شيخ طوسي، ابوالفتوح رازي، عبدالجليل قزويني، قطب‌الدين راوندي و ابن‌طاووس پرداخته است. عمده ديدگاه‌هاي اين متکلمان در محورهايي همچون تعريف، جايگاه، امکان، ضرورت، اهداف و شبهاتِ رجعت است. وجه مشترک ميان متکلمان در تعريف رجعت، عبارت است از: «بازگشت برخي از اموات به دنيا در آخرالزمان و پيش از روز قيامت». در برهان‌هاي اقامه‌شده براي امکان رجعت، استدلال به «قدرت خدا» و «وقوع رجعت در زمان گذشته»، کاربرد حداکثري نزد متکلمان داشته است. آنان از براهين متعددي براي اثبات ضرورت رجعت استفاده کرده‌اند، اما استدلال به «شباهت امت پيامبر اسلامˆ با امت‌هاي گذشته» و «تفاوت حشر عموم انسان‌ها با حشر گروهي خاص از انسان‌ها در قرآن کريم» بيشتر مورد توجه بوده است. بيشتر اين متکلمان، رجعت‌کنندگان را کساني از امت پيامبر اسلامˆ دانسته‌اند که در اوج ايمان يا کفر باشند و برخي ديگر، آن را به ساير امت‌ها نيز تعميم داده‌اند. نشان دادن دولت حق به صالحان و رسيدن آنها به ثواب شرکت در دولت حضرت مهدي و ياري کردن آن حضرت، انتقام گرفتن از ستمگران و محزون شدن آنها از پيروزي دولت حق و... ازجمله اهداف رجعت از ديدگاه متکلمان مذکور است. توبه کردن رجعت‌کنندگان، کافر يا فاسق شدن مؤمنان، معجزه بودن رجعت و صادر شدن معجزه از غير انبيا، اغراء به معاصي بودن رجعت و... ازجمله شبهاتي بوده‌اند که متکلمان آن اعصار در مقام پاسخ‌گويي به آنها برآمده‌اند.

    در فصل آخر، به جمع‌بندي و سير تطور آراي اين متکلمان درزمينة رجعت، پرداخته شده است.


    فارياب، محمدحسين

    بررسي مسئلة عصمت امام از ديدگاه متکلمان اماميه تا پايان قرن پنجم

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: رضا برنجکار

    مشاور: قاسم جوادي

    چکيده

    اين رساله با عنوان بررسي مسئلة عصمت امام از ديدگاه متکلمان اماميه تا پايان قرن پنجم، در چهار فصل تنظيم شده است. فصل اول با عنوان «کليات»، به مسائلي کلي همچون ضرورت بحث، پيشينة بحث، اهداف تحقيق و... پرداخته است.

    در فصل دوم، نگارنده در مقدمه‌اي، برخي متکلمان معروف عصر حضور امام† را معرفي مي‌کند، و به ديدگاه‌هاي هشام‌بن‌حکم در مسئلة عصمت امام† مي‌پردازد. مؤلف در اين راستا روشن مي‌سازد که تأکيد هشام بر تقرير اصل بحث عصمت از گناهان بوده و وي براهين عقلي و نقلي فراواني براي اثبات اين آموزه اقامه کرده است.

    فصل سوم که حجيم‌ترين فصل اين پايان‌نامه است، به معرفي نظريات متکلمان عصر غيبت امام† اختصاص دارد. در اين فصل با نظريات ابن‌قبه، ابن‌جرير طبري، ابراهيم نوبختي، شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد مرتضي، ابوالصلاح حلبي، ابوالفتح کراجکي، اسدآبادي و مرحوم شيخ طوسي؛ و در فصل چهارم با نگاهي کلي به مباحث انجام‌شده، با سير تطور انديشة عصمت در پنج قرن اول هجري آشنا مي‌شويم. با نگاهي کلي به مباحث، روشن مي‌شود که تعريف رايج از عصمت، همان تعريف به لطف بوده است. همچنين در بحث از قلمرو عصمت، شاخه‌ها وجود نداشته است. توجه به اين نکته نيز لازم است که محور اکثر نظريات در بحث قلمرو عصمت، عصمت از اشتباه در تبيين دين، و عصمت از گناهان بوده است. در بحث از براهين عصمت، براهين عقلي و نقلي فراواني اقامه شده که برهان امتناع تسلسل و حفظ شريعت، و نيز آية امامت حضرت ابراهيم†، بيشترين حضور را در کتاب‌هاي متکلمان داشته است.


    طاهري، محمدحسين

    پيشينة تاريخي گفت‌وگوي تشيع با مسيحيت

    سال دفاع: ۱۳۸۵

    راهنما: محمدعلي شمالي

    مشاور: محمد لگن‌هاوسن

    چکيده

    نگارنده در اين تحقيق، موارد گفت‌وگو ميان تشيع و مسيحيت را بيان کرده است. وي ابتدا در مقدمه، دربارة لزوم گفت‌وگو، شواهدي از آيات و سيرة معصومين‰ از جانب تشيع، و شواهدي از شوراي واتيکاني دوم و سيرة بزرگان مسيحيان، از جانب مسيحيت آورده و سپس در فصل اول، به تعريف، هدف، ضرورت، انواع، جايگاه، شرايط و موانع گفت‌وگو طبق نظر شيعه و مسيحيت پرداخته است.

    در فصل دوم نيز با اشاره به موارد گفت‌وگو ميان اسلام و مسيحيت در تاريخ، در سه عنوان کليِ گفت‌وگوي حاکمان مسلمان با مسيحيان، گفت‌وگوي حاکمان مسيحي با مسلمانان، و گفت‌وگوي بزرگان اسلام و مسيحيت بحث کرده است.

    در فصل سوم با بيان موارد گفت‌وگوي معصومان‰ با مسيحيان، آن را در دو قسمت پيامبر اسلامˆ و ائمة اطهار‰ بررسي کرده است.

    فصل چهارم، به زندگي‌نامة علما، و بيان رديه‌ها، مناظره‌ها و گفت‌وگوهاي علماي بزرگ شيعه با مسيحيان در تاريخ، اختصاص يافته و در فصل پنجم نيز به ديدارهاي شيعيان با مسيحيان در قرن اخير، با ذکر محل، تاريخ و موضوع نشست‌ها اشاره شده است؛ پيش از ذکر موارد گفت‌وگو، فرقه‌ها و نهادهاي مسيحيِ طرفِ گفت‌وگو معرفي شده‌اند. مؤلف در پايان، به روش‌شناسي سيرة معصومين‰ و علما در رويارويي با مسيحيان پرداخته است. وي در پايان، اظهار مي‌دارد با رعايت اين اصول، که از سيرة معصومين و علما به دست مي‌آيد، مي‌توان با ديگران، گفت‌وگوي صحيح و آميخته با احترام متقابل، و به‌قصد شناخت بيشتر داشت؛ زيرا گفت‌وگو تنها راه برون‌رفت از مشکلات فعلي جهان است و هدف از تدوين اين تحقيق، روشن‌ ساختن اين حقيقت است که اسلام، دينِ گفت‌وگوست، نه شمشير.


    حسني، علي

    تاريخ کلام شيعه بعد از شيخ‌الطائفه طوسي تا خواجه نصيرالدين طوسي

    سال دفاع: ۱۳۸۵

    راهنما: قاسم جوادي

    مشاور: محمدباقر قيومي

    چکيده

    نگارنده در اين تحقيق، آرا و نظريات کلامي به‌جاي‌مانده از حدود نيمة دوم قرن پنجم تا آخر نيمة اول قرن هفتم را گرد آورده است. وي در اين راستا و براي درک بهتر علم کلام در اين دوره، ابتدا از وضعيت مسلمانان اين عصر در بخش نخست گزارشي داده و سپس از بزرگان و دانشمندان شيعي اثنا‌عشري همراه با نام آثار آنها فهرستي فراهم کرده است. ازاين‌رو، اين رساله داراي يک مقدمه و دو بخش است که درمجموع چهار فصل دارد. مؤلف در مقدمه، به کليات موضوع تحقيق پرداخته است. در فصل اول از بخش نخست، وضعيت امت اسلامي ازنظر فرهنگي و سياسي بررسي، و چنين نتيجه‌گيري شده که اين دوران، از قرون پرفرازونشيب در تاريخ امت اسلامي است. در اين عصر، امت اسلامي، تحولاتي ژرف درزمينة دانش و سياست به خود مي‌بيند. بزرگاني بسيار تأثيرگذار در اين دو قرن زندگي مي‌کردند که تأثيرات آنها تا به امروز نيز در عرصة علم و فرهنگ، مشاهده مي‌شود. در ادامه، وضعيت جامعة شيعيِ در حال رشد و عوامل آن و تغيير و تحولاتي که در آن عصر به خود ديده است، بررسي، و خلاصة بحث اين شده است که شيعيان با به‌کارگيري سياست‌هايي همچون خردورزي و اعتدال، توانسته‌اند از مرارت‌ها و ناملايمات عصر به‌سلامت بگذرند و اسباب گسترش شيعة اثناعشري را فراهم سازند. در فصل دوم رساله، به اَعلام و بزرگاني که در اين دوره مي‌زيستند و داراي اثر کلامي بوده‌اند، پرداخته، و از صدوچهار تن از علما و صدوهشتاد اثر کلامي نام برده شده است.

    بخش دوم، به بيان مهم‌ترين آرا و نظريات و عقايدي که از اين دوره به يادگار مانده است، اختصاص دارد. تمام مباحث اين بخش، در دو عنوان کليِ «توحيد» و «عدل الهي» قرار مي‌گيرد. در فصل سوم، مسئلة توحيد که مباحث خداشناسي و صفات باري‌تعالي را دربردارد، بررسي گرديده و در فصل چهارم به عدل الهي پرداخته شده که شامل مسئلة نبوت و امامت و معاد است. در پايان، جمع‌بندي مباحث آمده است.


    عليخاني، اسماعيل

    ترجمه و نقد بخش دوم کتاب The Death of God and the Meaning of Life

    سال دفاع: ۱۳۸۵

    راهنما: هادي صادقي

    مشاور: عليرضا آل‌بويه

    چکيده

    موضوع رساله، ترجمه و نقد بخش دوم از کتاب The Death of God and the Meaning of Life، نوشتة جوليان يانگ است. از مسائل مطرح در فلسفة دين، معناي زندگي است. از مهم‌ترين بحث‌ها در مسئلة معناي زندگي، ارتباط آن با دين و خداوند است. جوليان يانگ مسئلة معناي زندگي را بر اساس ديدگاه چند انديشمند، با توجه به وجود يا عدم خدا، ارزيابي کرده است. اين موضوع، کتاب را به دو بخش با عنوان «پيش از مرگ خدا» و «پس از مرگ خدا» تقسيم مي‌کند. بخش اول به ديدگاهي فلسفي مي‌پردازد که از افلاطون تا هگل و مارکس ادامه دارد و به نوعي از معناي زندگي، در جهاني ديگر يا در آيندة همين جهان، قايل است.

    بخش دوم، يعني موضوع رساله، به فيلسوفاني مي‌پردازد که هيچ اعتقادي به چنين معنايي ندارند و با اين چالش مواجه هستند که با فقدان ديدگاه مابعدالطبيعي، زندگي چگونه مي‌تواند معنادار باشد. اين افراد عبارت‌اند از: نيچه، هايدگر، سارتر، کامو، فوکو و دريدا. درواقع بخش دوم کتاب، دربارة واکنش فيلسوفان پساتجدد به فقدان ديدگاه سنتي دربارة معناي زندگي، و درنتيجه پوچ‌گرايي است. نويسنده، نظر هريک از اين متفکران را دربارة معناي زندگي بشر در دوران پس از مرگ خدا بررسي و رد مي‌کند. او درنهايت، ديدگاه فيلسوف متأخر، هايدگر را، مبني‌بر اينکه همة انسان‌ها بايد محافظ جهان باشند، به‌عنوان راهي براي يافتن معناي زندگي در فقدان خدا مي‌پذيرد.

    در بخش نقد و بررسي، نخست به معرفي نويسنده، کتاب و موضوع آن پرداخته‌ شده و بدين ‌سبب که بيشتر متفکران مطرح‌شده در بخش دوم، اگزيستانسياليست هستند، توضيحي پيرامون اگزيستانسياليسم آمده است. در ادامه، علل و عوامل بي‌معنايي و معناداري زندگي، و نيز آثار زندگي معنادار مطرح شده است. درنهايت، مؤلف به ساختار و محتواي کلي فصل‌هاي بخش دوم توجه کرده، و ديدگاه‌هاي قابل قبول و غير قابل قبول نويسنده و متفکران مورد بحث را بررسي کرده است.


    فتحعلي، محمود

    ترجمه و نقد شش فصل پاياني نسبيت اخلاقي

    سال دفاع: ۱۳۷۷

    راهنما: مصطفي ملکيان

    مشاور: محمد لگن‌هاوسن

    چکيده

    كتاب نسبيت اخلاقي (Moral Relativity)، مهم‏ترين و مشهورترين اثر ديويد بى. وانگ (David B. Wong)، فيلسوف امريكايى چينى‌تبار، و استاد فلسفه در دانشگاه برنديز است. وى آثار ديگرى نيز دربارة نظريه‏هاى اخلاقى، فلسفة چينى، و تاريخ فلسفه دارد. برخى از مقاله‏هاى او، تحت عناوين «اخلاق تطبيقى»، «موتزو»، و «نسبيت‏گرايى اخلاقى» "در دايرة‏المعارف اخلاقِ" بكر چاپ شده است.

    اين پايان‏نامه، شامل ترجمة شش فصل آخر و دو ضميمة كتاب نسبيت اخلاقي، همراه با برخى توضيحات است كه با عنوان يادداشت‏هاى مترجم، در پايان كتاب درج شده‏اند.

    آنچه در اين فصول نقد شده، درواقع دو ادعاى وانگ است:

    الف) دو حكم اخلاقى متعارض، هر دو مى‏توانند درست باشند؛

    ب) چنين نيست كه فقط يك نظام اخلاقىِ درست وجود داشته باشد؛ بلكه مجموعه‏اى از نظام‏هاى اخلاقى درست وجود دارد.

    برخى نكات محورى نظرية وانگ، به‌طور خلاصه عبارت‌اند از:

    1. وانگ، تجربة اخلاقى را داراى دو جنبة عينى و ذهنى مى‏داند؛

    2. ازنظر وانگ، واقعيات اخلاقى كه ملاك صدق و كذب گزاره‏هاى اخلاقى‏اند، همان ارتباط ميان افراد، اعمال و قواعدند؛

    3. حقيقت و صدق اخلاقى، به نظامى اخلاقى مربوط مى‏شود كه از نيازها و علايق ذهنى افراد پديد آمده است. بنابراين قرار داشتن در يك نظام نمى‏تواند اثبات كند كه آن نظام، يگانه نظام اخلاقىِ موجه است.


    انصاري‌پور، محمدتقي

    ترجمه و نقد کتاب A common faith از جان ديويي (John Dewey)

    سال دفاع: ۱۳۷۸

    راهنما: مصطفى ملكيان

    مشاور: غلامرضا فياضى

    چکيده

    متن اين پايان‌نامه، ترجمه‏اى از كتاب ايمان مشترك، اثر جان ديويى، همراه با نقد فصل اول از مجموع سه فصل اين كتاب است. عناوين فصول كتاب عبارت‌اند از: فصل اول: دين در مقابل امر دينى؛ فصل دوم: ايمان و متعلق آن؛ فصل سوم: جايگاه انسانى كاركرد دينى.

    نويسنده در بخش اول، از يكى دانستن امور دينى با امور ماوراى طبيعى انتقاد کرده است. وي باورها و آداب و اخلاق دين‏هاى گوناگون را، به ‏دليل آميختگى با عناصر عقب‌مانده و كهنه‌شدة فرهنگى جوامع گذشته، براى انسان امروزى، ناپذيرفتنى دانسته و لزوم دگرگونى عميق و تجديدنظر گسترده‏ در دين را متذکر شده است.

    او براى دين، مفهومى زمينى ارائه مى‏دهد و هر نوع شور و اشتياقى كه انسان را به تلاش و تكاپو و نوآفرينى و شناخت در اين عالم سراسر مادى و بدون ماوراى طبيعت سوق ‏دهد، دين، يا آن‏طور كه او مايل است، «دينى» (به‏صورت وصف) مى‏شمارد و همة انسان‌ها را از آن برخوردار مى‏داند. مترجم در پانزده تعليقه با عناوين ذيل، آراى نويسنده را در فصل اول، به چالش کشيده است:

    1. پيشرفت علم، امور ماوراى طبيعى بنيان‌گذاران اديان؛ 2. علم تاريخ و خصيصة ماوراى طبيعى؛ 3. منبع الهام منتسب به مكتوبات مقدس؛ 4. باورهاى دينى و معارف انسان‏شناختى؛ 5. جايگاه امر ماوراى طبيعى در تفكر دينى؛ 6. منطق استخلاص؛ 7. باورِ شايان ابقا؛ 8. تجربه‏هاى اميدبخش و حركت‌آفرين؛ 9. تجربه، تعبير، فرهنگ محيط؛ 10. دينى ناميدن تجربه و تجربة دينى داشتن؛ 11. چشم‏انداز دينى و ديدگاه بديل؛ 12. وحدت‏بينى و خيال‏پردازى؛ 13. ايمان عملى، ايمان نظرى، آرزوانديشى، آرمان‏طلبى و امر ماوراى طبيعى؛ 14. وابستگى به قواى خارج از اختيار، جبرگرايى، تقدير و توكل؛ 15. تكامل و تحول در اعتقادهاى دينى و علم تجربى.

    نويسنده در فصل دوم، در بحث تعارض علم و دين، ارزش‏ها و حالات دينى را فاقد تأييد عقلانى مى‏داند. همچنين بحث‏هايى دربارة تجربة عرفانى، و نمادين بودن باورهاى دينى، مطرح کرده است.  

    مؤلف در فصل سوم كتاب، به مناسبات دين و اجتماع پرداخته و آثار عميق پيشرفت علم را در زمان خودش بر دين و روابط شخصى و اجتماعى انسان توضيح، و تحولات دوران مدرن پس از رنسانس را شرح داده است. او با تكيه بر نقش علم و عقل در كشف مجهولات، دوران ماوراءالطبيعه و دين به ‌معناى قديم را، پايان‌يافته مى‏داند و در پايان، ايمان به دينِ انسانى و زمينى را با مختصات مناسب با دوران مدرن، ايمان مشترك بشر شمرده است.


    اکبري، اميرعباس

    ترجمه و نقد کتاب Muslim ـ Christian Relations

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: حسين توفيقي

    مشاور: احمدرضا جليلي

    چکيده

    متن اين پايان‌نامه، ترجمه‌اي است از کتاب Muslim ـ Christian Relations (روابط و مناسبات اسلام و مسيحيت)، اثر Ovey N. Mohammad S. J که مترجم، آن را نقد کرده است.

    نگارنده در فصل اول، پس از معرفي اسلام و رسول خدا و پيام ايشان و جايگاه شريعت، فهم اسلامي از وحي و نقش آن را در متحد کردن جامعة اسلامي به‌اختصار شرح داده و تقسيم امت اسلامي به سني و شيعه و تفاوت آنها را با يکديگر بيان کرده است. ازآنجاکه عالم معنويت، حوزه‌ا‌ي غني‌ براي گفت‌وگوست، در معرفي، طريقت صوفيه به‌سوي خدا را بررسي، و آن را با شيوه‌هاي معنوي موجود در کتاب مقدس و سنت مسيحي، ازجمله اعمال معنوي قديس ايگناتيوس لويالا، مقايسه کرده است. همچنين، نويسنده موانع موجود را که به ‌خاطر سرگذشت روابط و مناسبات ناخوشايند گذشته ميان مسيحيان و مسلمانان ـ به‌ دلايل فرهنگي، سياسي و اقتصادي و نيز ديني ـ بوده، بيان کرده و ازآنجاکه اين موانع همچنان در گفت‌وگوهاي جاري وجود دارند، آنها را به‌طور برجسته نشان داده است.

    در فصل دوم، با توجه و تأکيد بر موانع فرهنگي، سياسي و اقتصادي، مسائل ذيل به‌طور عيني‌تر بررسي شده است: واکنش مسيحيان به تنوع فرهنگي و ديني قبل از ظهور اسلام؛ واکنش مسلمانان به همين موضوع‌ها بعد از ظهور اسلام؛ مواجهة مسيحيان غرب با اسلام از طريق جنگ صليبي؛ تأثير دانش اسلامي بر پيشرفت تفکر غربي؛ جايگاه مسيحياني که تحت فرمانروايي عثماني‌ها مي‌زيستند؛ تسلط غرب بر جهان اسلام از طريق استعمار، و نقشي که مبلغان مسيحي در تحليل و تضعيف دين اسلام ايفا کردند؛ دلايل فروپاشي امپراتوري عثماني بعد از جنگ جهاني اول، و دلايل احياي مجدد اسلام بعد از جنگ جهاني دوم. اين فصل با نگاه اجمالي به مسئلة حقوق بشر در مسيحيت و اسلام، به پايان مي‌رسد.

    در فصل سوم، موانع ديني موجود در اين مواجهه بررسي، و دلايل نپذيرفتن اسلام از سوي مسيحيان تا قرن بيستم، بيان شده است.

    فصل چهارم به بررسي چشم‌اندازهاي همکاري مسلمانان و مسيحيان، با تأمل در چگونگي ديدگاه‌هاي ايشان در باب نجات، و نيز به موارد ذيل اختصاص دارد: ملاحظة نگرش مسلمانان در اين موضوعات؛ واکنش پروتستان‌ها به اين موضع؛ بررسي تفاوت واکنش کاتوليک‌هاي روم با واکنش پروتستان‌ها؛ و اينکه چگونه اين تفاوت، مانع تلاش‌هاي پروتستان، و مددرسان تلاش‌هاي کاتوليک‌ها در پيشبرد روابط ميان مسيحيان و مسلمانان مي‌شود. اين فصل با تمرکز بر رويارويي مسيحيان با مسلمانان در امريکاي شمالي و انگلستان پايان يافته است.

    مترجم، فصلي را با عنوان «نقد کلي»، براي بيان برگزيدگي اسلام بر همة اديان، و بيان ويژگي‌هاي جهاني بودن و جاودانه بودن اين دين و توافق آن با عقل و فطرت و طبيعت، قرار داده است.


    هاشمي، علي

    جايگاه امامت از ديدگاه اصحاب ائمه‰

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: محمدرضا جباري

    مشاور: قاسم صفري جوادي

    چکيده

    در اين رساله، جايگاه امامت از ديدگاه اصحاب ائمه‰ بررسي، و به اين پرسش پاسخ داده شده است که «آيا ديدگاه مشهور در عصر ما در مورد امامت، برگرفته از ديدگاه تعدادي اندک از اصحاب غالي ائمه‰ است، يا ديدگاهي است که اعتقادات اصحاب بزرگوار و سرشناس ائمه‰ پشتوانة آن است؟» در فصل اول، کليات مباحث مطرح شده، و در فصل دوم، از ديدگاه اصحاب، در مورد ولايت تکويني ائمه‰ سخن رفته است. در انديشة اکثر اصحاب، ائمه‰ حجت‌هاي خداوند بر مردم هستند که اطاعت از آنها واجب است. اين افراد، ائمه را افرادي داراي کمالات ممتاز مي‌دانستند؛ البته عده‌اي نيز در اين مقامِ آنان ترديد داشتند. در ادامة اين بحث، نگاه اصحاب به تصرفات تکويني ائمه‰ و سپس انديشه‌هاي غاليانه در مورد مقام ائمه، بررسي شده است.

    در فصل سوم، دربارة ديدگاه اصحاب در مورد مرجعيت ديني ائمه‰، و علم و عصمت ايشان بحث شده است. به نظر نگارنده، مرجعيت ديني ائمه‰ نزد اکثر اصحاب، پذيرفته شده بوده است. آنان ائمه را داراي علوم وسيع و مرجع علمي خود مي‌دانستند و تلقي آنان از مقام امام اين بوده که بايد هر سؤالي را بتواند پاسخ دهد. البته مانند موارد ديگر، در اين مورد نيز ديدگاه‌هاي مخالفي نقل شده است. اعتقاد به عصمت ائمه‰ را مي‌توان در ميان برخي از اصحاب امير مؤمنان، مانند سلمان پيگيري کرد. در دورة امامت امام صادق† اين مسئله کاملاً روشن شده است.

    در فصل چهارم، از ديدگاه اصحاب، دربارة شأن رهبري سياسي ائمه سخن رفته است. آنان رهبري سياسي ائمه‰ را يکي از شئون امامت مي‌دانستند و در انتظار حکومت ايشان بودند. پيشنهاد قيام به ائمه‰ و قيام‌هاي مکرر شيعيان در دوران حکومت‌هاي اموي و عباسي، از شواهد روشني است که نشان مي‌دهد به دست گرفتن حکومت، از آرمان‌هاي شيعيان بوده است و آنان اين منصب را شايستة امامان خود مي‌دانستند و ديگران را غاصب. مسئلة مهدويت و انتظار فرج نيز که در طول دورة امامت ائمه‰ تقريباً پيوسته مطرح بوده، نشانة ديگري از اعتقاد اصحاب به زعامت سياسي ائمه‰ است.


    ارجمندفر، سعيد

    حکومت مهدوي يا دولت مسيحايي: تبيين الهيات و ماهيت سيطرة سياسي عصر پاياني در نگرش اسلام و مسيحيت

    سال دفاع: ۱۳۸۸

    راهنما: حميد کثيري

    مشاور: قاسم جوادي

    چکيده

    اين رساله در راستاي بررسي و تحليل موضوع خود، ابتدا به تبيين دو مقدمة زير پرداخته است:

    1. اسلام و مسيحيت، به‌عنوان دو دين ابراهيمي، آينده‌اي آرماني را براي پيروان خويش ترسيم مي‌کنند و براي آخرالزمان و پس از افول معنويت در جامعة ‌بشري، عصر بازگشت آدميان به ايمان و معنويت را نويد مي‌دهند. آخرالزمان در هريک از اين دو دين، دوران تحقق آرمان‌هاي الهياتي و عصر تکامل معنوي انسان است و در مقايسة تطبيقي اين دو آرمان، وجود عناصر مشترک و متفاوت، اجتناب‌ناپذير است. الهيات حاکم بر هريک از اين دو دين، اساسي‌ترين نقش را در تبيين حاکميت اين عصر ايفا مي‌کند؛

    2. اوضاع و شرايط آخرالزمان نيز مقدمات برپايي اين آرمان را فراهم، و درنهايت، ويژگي‌ها و برتري‌هاي عصر تحقق اين آرمان را ترسيم خواهند کرد.

    پس از تبيين اين دو مقدمه، ماهيت سيطرة سياسي در اين عصر، در دو دين اسلام و مسيحيت، بررسي شده و مؤلف پس از رهنمون شدن به تحقق حکومت مهدوي در آرمان اسلامي، و دولت مسيحايي در آرمان مسيحي، بر شباهت‌هاي ساختاري اين دو حاکميت با حاکميت‌هاي موجود سياسي، تأکيد مي‌کند و سرانجام، در مقايسه‌اي برون‌ديني اشتراک‌ها و افتراق‌هاي الهياتي موجود در اين دو آرمان را تبيين کرده است. پژوهش حاضر در ترسيم ماهيت سياسي عصر آرماني، بر اين شباهت رهنمون گرديده که با تطبيق ساختار حکومت پادشاهي «آريستوکراسي» در دولت مسيحايي، مي‌توان کنش‌هاي سياسي را در حاکميت آرماني مسيحيان ترسيم کرد. همچنين با توقف در تبيين ساختار سياسي حکومت مهدوي، نظرية حکومت کمال‌گرا را تبيين‌کنندة گرايش‌هاي فلسفي ـ سياسي اين حکومت در جامعة آرماني اسلام مي‌داند.


    جعفري، محمدحسين

    رابطة عمل انسان در دنيا و جزاي اخروي آن از ديدگاه علامه طباطباييŠ

    سال دفاع: ۱۳۸۷

    راهنما: حسن معلمي

     مشاور: قاسم صفري جوادي

    چکيده

    اين پژوهش، رابطة عمل انسان در دنيا و جزاي اخروي آن را، از ديدگاه علامه سيدمحمدحسين طباطباييŠ بررسي کرده و در پنج فصل سامان يافته است. فصل نخست به کليات پرداخته که عبارت‌اند از: طرح مسئله، پرسش‌هاي اصلي و فرعي تحقيق، ضرورت و هدف تحقيق، فرضية تحقيق، پيشينة مسئله، گسترة تحقيق، روش تحقيق و زندگي علامه طباطباييŠ.

    فصل دوم، واژگان کليدي و مهم را از جهت معنا روشن ساخته است؛ واژه‌هايي مانند انسان، عمل، ايمان، کفر، جزا، جنت، جحيم، سعادت و شقاوت.

    در فصل سوم، برخي مباني علامه طباطباييŠ که حل مسئله در گرو روشن شدن آنهاست، بيان شده است.

    فصل چهارم به اصل مسئله، يعني ديدگاه علامه طباطباييŠ دربارة کيفيت رابطة عمل و جزاي اخروي، اختصاص دارد. در اين فصل، چهارگونه رابطه که در آثار ايشان وجود دارد، طرح و بررسي شده است؛ اين روابط عبارت‌اند از: رابطة اعتباري، رابطة قوه و فعل، رابطة عليت و رابطة عينيت يا تجسم اعمال. تجسم اعمال نيز ازنظر علامه طباطباييŠ داراي چهار تبيين گوناگون است.

    فصل پاياني، ويژگي‌هايي را دربارة عمل و نتيجه و رابطة ميان آنها دربردارد؛ همچنين جمع‌بندي نهايي علامه طباطباييŠ دربارة انواع چهارگانة رابطة عمل و جزا، و نتيجه‌گيري نگارنده در اين فصل آمده است. مرحوم علامهŠ رابطة اعتباري را صريحاً رد مي‌کند؛ اما رابطة عليت و تجسم اعمال را مي‌پذيرد.


    افتخاريان، حسين

    روح‌القدس در قرآن کريم و سنت با تأکيد بر ماهيت و کارکردها

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: امير ديواني

    مشاور: کاظم قاضي‌زاده

    چکيده

    «روح‌القدس» واژه‌اي آشنا و پراهميت در اديان ابراهيمي و متون مقدس آن، به‌ويژه قرآن کريم و روايات اسلامي است. در ديدگاه غالب ميان انديشمندان اهل سنت و شيعه، «روح‌القدس» همان «جبرئيل» معرفي شده، ولي مطابق روايات متعددي از اهل‌بيت‰، «روح‌القدس» موجودي غير از «جبرئيل» و برتر از آن است. اين «حقيقت نوري» دو مصداق دارد: «شخصوار»، که عمدتاً از آن با «الروح» ياد مي‌شود، موجودي قائم‌به‌ذات و شخصوار است. وي که با «جبرئيل» و «ميکائيل» مقايسه شده است و به‌صورت ويژه در معيت حضرت رسولˆ و امامان معصوم‰ بوده، آنها را تأييد و ياري مي‌کند. مطابق برخي روايات، ساير انبيا و اوصيا از ارتباط با اين حقيقت، بهره‌اي ندارند. از «روح‌القدس غيرشخصوار» نيز در روايات، به يکي از «ارواح پنج‌گانه» تعبير شده که در وجود انبيا و اوصيا حاضر است و حالتي قائم به غير دارد و از مقولة «قوه و استعداد» است. مصاديق قرآني «روح‌القدس» گاه بر نوع شخصوار و گاه بر گونة غيرشخصوار آن صدق مي‌کند. يکي از منابع علوم اهل‌بيت و ساير انبيا، ارتباط با «روح‌القدس» بوده است. آگاهي‌بخشي به‌وسيلة «روح‌القدس» به‌ همراه تأثير مستقيم در «عصمت‌بخشي»، يکي از عوامل عصمت انبيا و اوصياي الهي است. «روح‌القدس» به‌علاوه با غيرمعصومان نيز ارتباط برقرار مي‌سازد و به‌صورت مشخص، حاميان دين خدا را که به‌وسيلة ابزار «بيان و شعر» به مکتب اسلام خدمت مي‌کنند، تأييد مي‌کند.

    روح‌القدس: منظور از «روح‌القدس» در اين نوشتار، موجودي است که گاه از جملة فرشتگان، و گاه امري از مقولة «قوه» معرفي شده است.

    شخصوار يا منفصل: وصفي از ويژگي‌هاي پديداري «روح‌القدس» است که بر موجودي مستقل و قائم بالذات دلالت دارد و صاحب آن، با موجوداتي از قبيل جبرئيل و ميکائيل مقايسه مي‌شود.

    غيرشخصوار يا متصل: وصفي از ويژگي‌هاي پديداري «روح‌القدس» است که بر موجودي غيرمستقل و قائم به‌ غير دلالت دارد و حالتي دارد که موصوف خود را امري از قبيل «قوه»، «استعداد» و «نيرو» معرفي مي‌کند.

    کارکرد و آثار وجودي: منظور از اين دو اصطلاح، مجموع فعاليت‌هايي است که در نظام آفرينش، از «روح‌القدس» صادر مي‌گردد و اين نوشتار به اهم آن امور اشاره کرده است.


    پورمحمد، محسن

    روح‌القدس در کتب مقدس اديان ابراهيمي

    سال دفاع: ۱۳۷۷

    راهنما: محمد لگن‌هاوسن

    مشاور: حسين توفيقي

    چکيده

    روح‏القدس، يكى از مفاهيم مشترك در اديان ابراهيمى (اسلام، مسيحيت و يهوديت) است. محقق در اين پايان‏نامه، كاربرد اين واژه و مفاهيم مرتبط با آن را در كتاب‏هاى مقدس اين سه دين بررسي، و دربارة معانى گوناگون اين واژه و مفاهيم مرتبط، به‌تفصيل بحث كرده است. اين پايان‏نامه در سه بخش كلى سامان ‌يافته است: بخش اول: روح‏القدس در عهد عتيق؛ بخش دوم: روح‏القدس در عهد جديد؛ بخش سوم: روح‏القدس در قرآن كريم و روايات اسلامى.

    نويسنده در پايان، ميان مفاهيم روح در كتاب‏هاى مقدس پيش‌گفته مقايسه، و نتيجه‏گيرى كرده است كه به برخى از نكات اين مقايسه اشاره مي‌شود:

    وجوه تمايز:

    ـ در عهد عتيق، روح خدا به‌صورت شخص نيامده و در بيشتر موارد، منظور از روح‏القدس، قدرت خدا بوده است؛ البته در تلمود، به شخص، تفسير شده است؛ اما درمجموع، روح خدا مترادف با قدرت خدا است. در مسيحيت و اسلام، روح‏القدس به‌صورت شخص و به‌ معناى شخصى است؛

    ـ در اسلام و دين يهود، روح‏القدس از آفريدگان الهى به‌شمار مى‏رود كه خداوند، براى مأموريت و رسالت‏هاى خاص، وي را بر بندگان شايستة خود نازل مى‏كند؛ ولى در مسيحيت، روح‏القدس الوهيت دارد و يكى از اقانيم سه‏گانه است؛ البته در كتاب‏هاى مقدس، دليلى براى اين امر وجود ندارد، اما مورد اجماع مسيحيان است. در پى اين عقيده، مسيحيان، افعالى را به روح‏القدس نسبت مى‏دهند؛ ازجمله: آفرينش جهان، حفظ و نگه‌دارى آن، الهام و تفسير كتاب مقدس؛ و روح‏القدس را فاعل بالذات اين افعال مى‏دانند.

    وجوه اشتراك:

    ـ روح‏القدس در هر سه دين، در اجتماع حضور فعال دارد و مؤمنان را مدد مى‏رساند؛

    ـ روح‏القدس در هر سه دين، افزون بر مردان، بر زنان نيز نازل مى‏شود؛

    ـ در هر سه دين، تمايز آشكارى ميان روح‏القدس و جبرئيل وجود دارد؛

    ـ در هر سه دين، روح‏القدس، موجودى برتر از جبرئيل و ديگر فرشتگان، تلقي مي‌شود؛

    ـ در هر سه دين، كتاب‏هاى مقدس، الهام و وحى روح‏القدس به‌‏شمار مى‏روند؛

    ـ در هر سه دين، روح‏القدس منبع حيات، علم و قدرت الهى، و واسطة ميان خدا و انبياست.


    نقوي، حسين

    زبان الهيات از ديدگاه علامه طباطباييŠ و ويليام آلستون

    سال دفاع: ۱۳۸۵

    راهنما: اميرعباس عليزماني

    مشاور: محمد لگن‌هاوسن

    چکيده

    فلسفة دين، مسائلي نظير رابطة علم و دين، عقل و دين، اخلاق و دين، مسئلة زبان ديني و... را دربر‌مي‌گيرد. بحث زبان ديني، مسئله‌اي است که شايد بتوان گفت در تمام اديان آسماني، مطرح بوده و هست. مباحث زبان ديني، شامل چيستي زبان، معناداري يا بي‌معنايي آن، حقيقي يا مجازي يا سمبوليک بودن آن، و معرفت‌بخش بودن انواع گزاره‌هاي ديني مانند گزاره‌هاي تاريخي، موعظه‌اي، دعا و نيايشي، و گزاره‌هاي کلامي است. مهم‌ترين بحث زبان ديني، دربارة گزاره‌هاي کلامي است که از ديرباز مورد توجه فيلسوفان و متکلمان ديني بوده است؛ با اين سؤال که آيا اطلاق مفاهيم محدود انساني و مادي بر خداي نامحدود غيرجسماني امکان دارد؟ در اين رساله، بررسي و تطبيق آراي علامه طباطباييŠ و ويليام آلستون، فيلسوف دين امريکايي معاصر، درزمينة زبان الهيات «کلام» مد نظر است. آلستون براي توجيه مشکل اطلاق گزاره‌هاي کلامي بر خدا، نظرية «کارکردگرايي» را مطرح مي‌کند که البته بدون اشکال نيست. علامه براي توجيه اين مشکل، نظريه‌هاي «اشتراک معنوي و تشکيک در وجود»، «تأويل کلامي» و «غائيت» را مطرح مي‌کند که هرکدام در جايي کاربرد دارند. نظرية اشتراک معنوي دربارة اوصافي نظير علم، قدرت، حيات و وجود کاربرد دارد و اطلاق آنها را توجيه مي‌کند. نظرية دوم در مورد اوصافي نظير سميع، بصير، داراي دست بودن، و مکان داشتن کاربرد دارد که اين اوصاف، به اوصاف دستة اول تأويل برده مي‌شود. نظرية غائيت، در زبان عرفي و ديني و در مورد تمام اوصاف استفاده مي‌شود و کاربرد و صدق آنها را توجيه مي‌کند.


    يوسفيان، حسن

    شريعت‌گريزي در آيين تصوف

    سال دفاع: ۱۳۸۱

    راهنما: محمد فنايي اشکوري

    مشاور: محمدتقي سبحاني

    چکيده

    مکتب تصوف از آغاز با کج‌روي و کج‌انديشي‌هايي همراه بوده است که مي‌توان مهم‌ترينِ آنها را بي‌اعتنايي به شريعت وحياني دانست. اندازة اين انحراف در همة صوفيان يک‌سان نبوده است و بسا کساني که از درون خودِ اين مکتب برخاسته و به نقد هم‌کيشان خود پرداخته‌اند. هدف نگارنده در اين نوشتار، نه آن بوده که ميزان پايبندي عملي صوفيان به احکام شريعت را بسنجد، و نه اينکه در موارد اختلاف آنان با فقيهان در حکمي از احکام شريعت، به داوري بنشيند؛ بلکه مقصود از اين نوشتار، بررسي مباني نظري شريعت‌گريزي در آيين تصوف است. با نگرشي کلي به آيين تصوف و بررسي سخناني که بسياري از آنها در لابه‌لاي حکايات گوناگون پراکنده است، مي‌توان دليل صوفيان براي شريعت‌گريزي را بر چند مبناي اصلي استوار دانست: ۱. جداسازي شريعت از طريقت و حقيقت، و پافشاري بر اين ادعا که حقيقت‌يافتگان، از شريعت بي‌نياز مي‌گردند؛ ۲. تأکيد بر مقام ولايت و خارج ساختن آن از انحصار عده‌اي خاص، و بيان سخناني ازاين‌دست که «بدعت اولياي کرام به‌منزلة سنت انبياي عظام است»؛ ۳. تلاش براي نشان دادن هدف اصلي آموزه‌هاي ديني و افزودن اين اصل که هدف، توجيه‌گر وسيله است؛ ۴. اين ادعا که برخي از سالکان راه خدا، چنان مست جمال الهي مي‌گردند که عقل خود را از دست مي‌دهند و بر اين اساس، از بند تکليف رهايي مي‌يابند. مؤلف در اين نوشتار، با استناد به منابع اصلي صوفيان، هرکدام از اين مباني را در فصلي جداگانه مطرح ساخته و سپس نقد و بررسي کرده ‌است.


    الهي‌منش، رضا

    صفات الهي از منظر فيلسوفان دين غربي

    سال دفاع: ۱۳۷۷

    راهنما: محمد لگن‌هاوسن

    مشاور: غلامرضا فياضي و محمود موسوي

    چکيده

    اين رساله، ترجمة بخش چهار کتاب فلسفة دين و وجود‌شناسي

     «The attributes of God, The philosophy of religion and antology»، گردآوري‌ لويس پويمن است. وي مجموعه‌اي از مقالات را در چند بخش گرد آورده است. اين مقالات، افکار و نظريات مشهورترين متکلمان و فيلسوفان ديني و غيرديني در غرب را منعکس ساخته است. پويمن در ابتداي فصول مندرج در هر بخش، فشرده‌اي از مقالات را با کمي نقادي ارائه کرده است. در بخش چهار که مترجم و مؤلف رساله، آن را توضيح داده و نقد کرده، سه صفت از صفات الهي که بيشترين مناقشات کلامي را همراه دارد، در سه فصل جداگانه بررسي شده است. اين سه صفت عبارت‌اند از: الف) سرمديت؛ ب) علم مطلق؛ ج) قدرت مطلق.

    فصل اول: «زمان و سرمديت»، شامل دو مقاله است؛ مقالة اول: «سرمديت زماني»، از استفن تي. ديويس، و مقالة دوم: «سرمديت فرازماني»، از براين دويز.

    فصل دوم: «علم مطلق خدا و اختيار انسان»، شامل سه مقاله است؛ مقالة اول: «علم پيشين خداوند و اختيار انسان»، از آگوستين قديس، مقالة دوم: «علم پيشين خدا با اختيار انسان ناسازگار است»، از نلسون پايک و مقالة سوم: «سازگاري علم پيشين خداوند و اختيار انسان» از آلوين پلانتنجا.

    فصل سوم: «قدرت مطلق خدا»، شامل چهار مقاله است؛ مقالة اول: «آيا قدرت خدا محدود است؟» از توماس آکويناس، مقالة دوم: «مسائل و معضلاتي چند پيرامون قدرت مطلق»، از جورج ماوروس، مقالة سوم: «قدرت مطلق و توانايي خداوند بر گناه»، از نلسون پايک و مقالة چهارم: «شمول سيطره و قدرت مطلقة الهي»، از پتر گيج.


    اوجاقي، ناصرالدين

    علم امام از ديدگاه کلام اماميه (قرن اول تا پايان قرن هفتم هجري قمري)

    سال دفاع: ۱۳۸۵

    راهنما: محمدباقر قيومي

    مشاور: احمد عابدي

    چکيده

    مسئلة امامت يكي از مهم‌ترين مسائل كلام اسلامي، به‌خصوص در حوزة شيعي آن به‌شمار مي‌رود. از‌جمله مسائلي كه در بحث از امامت به آن پرداخته مي‌شود، مسئلة علم امام و جايگاه آن در تعيين امام و عهده‌دار شدن اين منصب است. پژوهش پيش رو با عنوان علم امام از ديدگاه كلام اماميه تا پايان قرن هفتم هجري رويكرد كلام شيعه به مسئلة علم امام را تا قرن هفتم هجري مورد بررسي قرار داده است.

    براي منظم بودن بحث و سهولت بررسي، علم امام در سه حوزة جداگانه مورد توجه قرار گرفته است: حوزة اول به‌طور طبيعي متعلقات علم امام است؛ يعني اموري كه به آن امور علم دارد و يا لازم است تا علم داشته باشد. حوزة دوم منابع و مصادري است كه امام علم خود را از طريق آنها كسب مي‌كند. در اين ميان يك سري از مباحث هم وجود دارد كه خارج از اين حوزه است؛ مانند زمان بهره‌مند شدن امام از علم امامت، احكامي كه بر اين علم بار مي‌شود؛ مثل اينكه تأثير آن بر رفتار امام يا تأثير آن در قضاوت امام، يا  تساوي علوم ائمه و عدم آن و مواردي ازاين‌دست كه در دو حوزة پيشين نمي‌گنجند. در اين رساله اين موارد با عنوان كليات علم امام مورد بحث واقع شده است. سعي بر اين بوده است كه اين شكل در تمام فصول و بخش‌هاي مقاله مورد لحاظ قرار گيرد و تنها در فصل چهارم به دليل خصوصيت اين فصل از اين كار تا حدودي عدول شده است.

    از جهت سازمان‌دهي فصول پايان‌نامه مباحث مربوط به مقدمات و كليات تحقيق در فصل اول قرار داده شده و فصول بعدي به‌اين‌ترتيب قرار گرفته است: فصل دوم به آرا و نظرات شيعيان در سه قرن نخست اسلامي پرداخته است. در بخش اول اين فصل، روايات اصول كافي در مورد علم امام و در بخش دوم عقايد اصحاب و ياران ائمه مورد بررسي قرار گرفته است. در فصل سوم به ديدگاه‌هاي متكلمان در طي قرون سوم تا ششم پرداخته شده است. در اين فصل نيز ابتدا ديدگاه مكتب بغداد و سپس ديدگاه مكتب قم و برخي از افراد ديگري كه در اين دوره قرار داشته‌اند، ولي احياناً خارج از اين دو مكتب بودند، بررسي شده است. در فصل چهارم نيز كه اختصاص به قرن هفتم دارد، نظرات چهار نفر از علماي برجستة‌ اين قرن به نام‌هاي ابن‌ميثم بحراني، سيدبن‌طاووس، عمادالدين طبري و علامه حلي مورد مطالعه قرار گرفته است.


    نصيري، منصور

    علم و دين از ديدگاه ننسي مورفي

    سال دفاع: ۱۳۸۱

    راهنما: محمد لگن‌هاوسن

    مشاور: هادي صادقي

    چکيده

    مباحث رسالة حاضر، در سه فصل گنجانده شده است. در فصل نخست، با عنوان «درآمدي بر بحث علم و دين»، تاريخچة کوتاهي از چگونگي تعامل و ارتباط علم و دين در دوره‌هاي مختلف و حساس تاريخي، ارائه شده است. ازآنجاکه زمينه و خاستگاه اين بحث، جهان مسيحيت است، بيشترين حجم فصل به نحوة ارتباط علم و دين در جهان مسيحيت اختصاص يافته، و در پايان، به موضوع علم و دين در جهان اسلام پرداخته شده است.

    مؤلف در فصل دوم، که به ‌لحاظ موضوع رساله مهم‌ترين بخش را تشکيل مي‌دهد، در صدد تبيين ديدگاه ننسي مورفي دربارة ارتباط علم و دين در سه مرحله برآمده ‌است: نخست، ارتباط علم و دين را از ديدگاه مورفي تبيين کرده است. مورفي، ديدگاه «دو جهان بودن علم و دين» و نيز ديدگاه قايل به «تعارض علم و دين» را مردود مي‌داند؛ در مرحلة دوم، سلسله‌مراتب علوم، از ديدگاه مورفي تبيين گرديده است. وي با رد تحويل‌گرايي و اثبات «فيزيک‌گرايي غيرتحويلي»، الهيات را به ‌دليل وسيع و نيز پيچيده‌تر بودن قلمرو و موضوع مطالعاتي آن، در رأس سلسله‌مراتب علوم قرار مي‌دهد؛ در مرحلة سوم به اثبات علم بودن الهيات از ديدگاه مورفي پرداخته شده است. ازنظر وي، تحول در روش‌هاي گوناگون، نظير تحول از روش قياسي به روش استقرايي و آن‌گاه به روش فرضي ـ قياسي، که در علوم طبيعي رخ داده است، عيناً در الهيات نيز صادق است. مؤلف آن‌گاه به‌طور خاص، به تبيين روش‌شناسي برنامه‌هاي پژوهشي‌ ـ علمي از ديدگاه لاکاتوش، که ازنظر مورفي کارآمدترين روش‌شناسي است، پرداخته است. مهم‌ترين مراحلي که مورفي در تبيين نظرية خود طي مي‌کند، همين است که جريان و سريان روش‌شناسي برنامه‌هاي پژوهشي ـ علمي را در الهيات به اثبات برساند و از اين طريق، علم بودن الهيات را روشن سازد. در اينجاست که وي سعي مي‌کند با جسارت بي‌نظيري، همة عناصر و سازه‌هاي تشکيل‌دهندة «روش‌شناسي لاکاتوش»، يعني هستة مرکزي، راهنموني سلبي، راهنموني ايجابي، فرضيه‌هاي کمکي، و داده‌ها را در الهيات مورد نظر خود نيز نشان دهد و براي آن مصاديقي عرضه کند. جسارتي که مورفي در اين مورد نشان داده، باعث طرح مباحث بديع و جنجال‌برانگيز شده است. ازاين‌رو در فصل سوم، ديدگاه وي نقد و بررسي، و اشکالات مورد نظر در سه دستة کلي خلاصه شده است: الف) اشکالات مربوط به روش‌شناسي مورد نظر مورفي؛ ب) اشکالات مربوط به محتواي ديدگاه مورفي؛ ج) اشکالات مربوط به بيان ساير ديدگاه‌ها.


    نوذري فردوسيه، محمد

    فرشته‌شناسي از ديدگاه خواجه نصيرالدين طوسي و توماس آکويناس

    سال دفاع: ۱۳۸۰

    راهنما: محمد لگن‌هاوسن

    مشاور: حسين توفيقي

    چکيده

    محقق در اين رساله در دو بخش، فرشته‌شناسي از ديدگاه خواجه نصيرالدين طوسي و از ديدگاه توماس آکويناس را بررسي و نقد کرده است.

    مؤلف در بخش اول که شامل چهار فصل است، ابتدا به کليات پرداخته، سپس حقيقت فرشتگان و ابليس را تبيين کرده و علت برتري انسان بر ملايکه را شرح داده است. در فصل دوم، اوصاف فرشتگان و در فصل سوم اصناف آنها بيان شده است. در اين فصل، فرشتگان مقرب الهي مانند جبرئيل، ميکائيل، اسرافيل و عزرائيل‰، و نيز فرشتگان موکل بهشت و جهنم و فرشتگان کاتب اعمال «رقيب و عتيد» معرفي شده‌اند. فصل چهارم به شرح و تبيين وظايف فرشتگان از ديدگاه الهي اختصاص يافته و ضمن آن، نقش ملايکه در تدابير امور عالم، نزول ملايکه و شياطين بر خوبان و بدان، و نقش ملايکه در قيامت بررسي شده است.

    بخش دوم نيز شامل سه فصل است. در فصل اول، دربارة حقيقت فرشتگان، اختلاف نوعي آنها و خلقت و تعدادشان، توضيحاتي آمده است. در فصل دوم، اوصاف فرشتگان از ديدگاه آکويناس برشمرده شده و به بقا، تمثل و مکان آنها اشاره گرديده است. مبحث چهارم و پنجم اين فصل، دربارة حرکت و علم فرشتگان است. اراده، اختيار، و عشق فرشتگان، از ديگر مباحث اين فصل است. فصل سوم به موضوع شياطين اختصاص يافته و در آن، دربارة اختيار و مجازات آنها بحث شده است.


    بهشتي مهر، احمد

    مباني، اهداف و سياست‌هاي گفت‌وگوي اديان از ديدگاه شيعه

    سال دفاع: ۱۳۸۵

    راهنما: محمدعلي شمالي

    مشاور: حميد کثيري

    چکيده

    اين پايان‌نامه از سه فصل اساسي تشکيل شده و مؤلف در فصل اول آن، به بررسي مفهومي برخي واژگان و کليات تحقيق، از قبيل پيشينة تحقيق، روش تحقيق، محدوديت‌ها و... پرداخته است.

    وي در فصل دوم، مباني الهياتي گفت‌وگوي اديان را فهرست کرده و هرکدام از آنها را با استناد به متون ديني شيعي توضيح داده است. در اين فصل تلاش شده است مباني متعددي استقصا شود که مجموعة مصداق‌هاي امروزين گفت‌وگوي اديان را دربرگيرد. نويسنده سپس انواع مصداق‌هاي گفت‌وگو را نام برده‌ و مجموعة آنها را در سه گروه گفت‌وگوهاي الهياتي، و همکاري‌هاي علمي و مبنا يا مباني الهياتي دسته‌بندي کرده است. ورود به هرکدام از اين سه دسته، بر مبناي متون شيعي مشخص شده است. برخي از مباني الهياتي گفت‌وگوي اديان ازاين‌قرارند: تبليغ دين، تحقيق برونْ‌ديني، مشورت، استعانت از غيرمسلمانان، کمک به غيرمسلمانان، احتجاج، پاسخ به شبهات، همکاري در امور خير، اصل احسان و... .

    در فصل آخر هم که درواقع نقطة ثقل اين نوشتار است، با الهام از متون ديني، مجموعه‌اي از سياست‌ها و رهنمودهاي مربوط به گفت‌وگوي اديان، فهرست شده است. اين سياست‌ها درمجموع، در دو بخش آمده‌اند: سياست‌هاي ناظر به محتوا و روش اجراي گفت‌وگو؛ و سياست‌هاي ناظر به اخلاق و آداب گفت‌وگوي اديان. دستة اول، خود به دو بخشِ سياست‌هاي محتوايي و سياست‌هاي روشي؛ و دستة دوم به بخش فرعي‌تر آداب و اخلاق و قوانين و قواعد تقسيم شده‌ است.


    پهلواني، محمدرضا

    مسئلة خاتميت و رابطة آن با امامت

    سال دفاع: ۱۳۸۸

    راهنما: محمود فتحعلي

    مشاور: حسن يوسفيان

    چکيده

    مسئلة خاتميت، از مسائلي است که همة مسلمانان بر آن اتفاق‌نظر دارند و معتقدند حضرت محمدˆ، آخرين پيامبر بوده، پس از وي پيامبري نخواهد آمد؛ خداوند در آية چهلم سورة احزاب بر اين نکته تصريح مي‌کند. انديشمندان اسلامي براي تبيين اين موضوع و بيان فلسفة خاتميت، ديدگاه‌هاي گوناگوني ارائه کرده‌اند؛ برخي چرايي خاتميت را در تکامل عقلاني بشر ديده‌ و نقش عقل را چنان برجسته کرده‌اند که آن را به‌جاي دين نشانده‌اند. اين ديدگاه با ضرورت دين براي انسان، در تعارض است. عده‌اي نيز براي عقل در خاتميت جايگاهي نمي‌بينند؛ بلکه اوج شخصيت معصومان‰ و غناي منابع اسلامي «قرآن، سنت و عقل» را فلسفة خاتميت برمي‌شمرند. اين نظريه نيز همة حقيقت را بيان نکرده است. ديدگاه درست در اين ‌زمينه آن است که ـ افزون‌ بر فراهم بودن شرايط ديگر ـ شخصيت والاي معصومان‰ در خاتميت نقش اساسي داشته است؛ زيرا اگر شخصيت والاي پيامبرˆ نبود، کسي نمي‌توانست تمام حقايق و معارف لازم براي بشر را دريافت کند، و اگر امام معصوم نبود، جانشيني لايق وجود نداشت تا وظايف حضرت را انجام دهد. اين ديدگاه که نظرية «اکمال دين» نام دارد، براي امامان معصوم‰ نقشي ويژه قايل است و اعتقاد دارد که ايشان، تداوم‌بخش راه پيامبرˆ هستند. ازطرف ديگر غناي اسلام و تحريف‌ناپذيري قرآن را از ارکان فلسفة خاتميت برمي‌شمرد؛ درعين‌حال رشد عقلاني بشر در دوران خاتميت را في‌الجمله در اين ‌زمينه دخيل مي‌داند. آياتي که بيان مي‌کنند مسلمانان، امت وسط و بهترين امت هستند، بر اين مطلب دلالت دارند. علاوه بر اين، اگر بشر در اين دوران به رشد عقلاني دست يافته باشد و نتواند دست‌کم از برخي معارف آن استفاده کند، مشکل لغويت احکام و معارف، لازم مي‌آيد.


    زماني، محمود

    مفهوم معجزه (ريچارد سوئينبرن)

    سال دفاع: ۱۳۷۷

    راهنما: مصطفى ملكيان

    چکيده

    ترجمة حاضر، به بررسى و تحليل مفهوم معجزه پرداخته و مباحث فلسفى مربوط به آن را دنبال کرده است.

    در فصل اول، نويسنده ابتدا تعريفي عام از معجزه ارائه کرده: «معجزه، حادثه‏اى از نوع غيرمعمول است كه يك خدا آن را پديد مي‌آورد و اهميت دينى دارد»؛ سپس به تحليل واژه‏هاى به‌كاررفته در آن مى‏پردازد؛ آن‏گاه تعريفى دقيق از معجزه بيان مى‏كند.

    در فصل دوم، مؤلف مباحث فلسفى دربارة تعريف برگزيدة خود را تحليل مي‌کند و ازآنجاكه هيوم، اين مدعاى فلسفى را مطرح كرده كه «شواهد، هميشه ضد وقوع هر معجزة ادعاشده است»، و استدلال‏هاى وى، در سنت فلسفى انگلس اهميت بسيار زيادي داشته، از وى آغاز مى‏كند. در ادامه، به آنچه اخلاف فلسفى هيوم در اين موضوع گسترش داده‏اند، پرداخته است. نگارنده براى ارزيابى دعاوى هيوم و اخلاف فلسفى وى، تحليل اين سه مطلب را لازم دانسته است: 1. نقض قانون طبيعت؛ 2. شاهدي مبني‌بر اينكه حادثة خاص تاريخى به وقوع پيوسته؛ 3. شاهدي دال بر اينكه عمل يك خدا (a god) علت آن است. سپس در فصل‌هاي سه، چهار و پنج، آنها را تحليل مى‏كند و در فصل پايانى، به تحليل شواهدى غير از شواهد تاريخى و علميت كه به ‌سود رخداد معجزه‏ها به‏ معناى برگزيده است، مي‌پردازد. مترجم، انتقادهايى را بر مطالب نويسنده در فصل‏هاى پنج‌گانة كتاب مطرح کرده است.


    موسوي فراز، محمدرضا

    مقايسة برهان فطرت و برهان تجربة ديني بر وجود خداوند

    سال دفاع: ۱۳۸۲

    راهنما: اکبر ميرسپاه

    مشاور: علي شيرواني

    چکيده

    اين پايان‌نامه به بررسي و مقايسة برهان‌هاي فطرت و تجربة ديني بر وجود خداوند، پرداخته است. ابتدا برهان‌هاي مختلف مبتني ‌بر فطرت بررسي، و تعدادي از آنها ازجمله برهان عشق فطري انسان به کمال مطلق، برهان رجاي فطري انسان، و برهان محبت فطري انسان به مبدأ وجود، تأييد شده است.

    در بخش بعد، پس از بررسي آراي موافق و مخالف دربارة خداشناسي از طريق تجربة ديني، درنهايت به اين نتيجه رسيده است كه تجربة ديني درصورتي‌که واجد شرايط علوم حضوري و شهودي به خداوند باشد، راه معتبرِ خداشناسي براي صاحب تجربه شمرده مي‌شود. اما تجربة ديني درصورتي‌که واجد شرايط علم حضوري نباشد، به‌ شرط اينکه يقين روان‌شناختي براي صاحب تجربه بياورد، توجيه‌کنندة باور به متعلق آن است. در ادامه، فطرت با تجربة ديني مقايسه شده است. فطرت خداشناسي و تجربة ديني، نسبت بسيار نزديکي با يکديگر دارند. از سويي فطرت ريشة تجربة ديني است، و از سوي ديگر، تجربة ديني ظهور مرتبه‌اي از معرفت فطري است. در پايان نگارنده نتيجه گرفته است كه: 1. برهان‌هاي مبتني ‌بر تجربة ديني، تنها در صدد توجيه باور به متعلق تجربة ديني هستند؛ ۲. در بعضي از برهان‌هاي مبتني ‌بر تجربة ديني، از حد وسط برهان‌هاي مبتني ‌بر فطرت «متضايف يا صفت اضافي بودن» استفاده شده است.


    احمدي، جعفر

    مقايسة شيوه و ساختار حکومتي حضرت مهدي با حکومت پيامبر اعظمˆ

    سال دفاع: ۱۳۸۷

    راهنما: ناصر رفيعي

    مشاور: قاسم جوادي

    چکيده

    مسئلة مورد بررسي در اين پايان‌نامه، شيوه و ساختار حکومتي حضرت مهدي است؛ يعني چگونه آن حضرت حکومت جهاني را پر از عدل و داد مي‌کند؟ نگارنده در پاسخ به اين پرسش مهم، حکومت جهاني آن حضرت را با حکومت پيامبر اعظمˆ مقايسه کرده است؛ چون مطابق روايات متعدد، مبناي قيام حضرت مهدي، عمل به قرآن و سيرة رسول خداˆ است. بنابراين حکومت حضرت محمدˆ الگويي براي حکومت حضرت مهدي است که مي‌تواند تصويري از چگونگي آن حکومت جهاني را براي ما نمايان سازد. ازاين‌رو در اين پايان‌نامه تلاش شده است مطابق تاريخ حکومت پيامبر اعظمˆ و روايات مهدويت، تشکيل و استقرار اين دو حکومت و شيوه‌هاي حکومتي آنها در چهار ساختار کلان دستگاه نظامي، اداري، اقتصادي و قضايي تبيين، و نيز تعامل و برخورد ايشان با پيروان اديان ديگر بررسي شود. آن‌گاه هريک از عناوين متناظر در اين دو حکومت باهم مقايسه مي‌شود. بر اساس اين مقايسه، اين دو حکومت هرچند به جهت تفاوت زماني و مکاني، در جزئيات متفاوت‌اند، در ساختار کلان باهم شباهت دارند. در شيوه‌هاي حکومتي نيز حضرت مهدي از سيرة پيامبر اعظمˆ پيروي مي‌کند و تنها در شيوة قضايي، افزون بر شيوة قضايي آن حضرت، به شيوة قضاوت حضرت داود†، يعني قضاوت بدون بيّنه نيز عمل مي‌کند. در بحث تعامل با پيروان اديان، نگارنده به اين نتيجه مي‌رسد که مطابق آيات و روايات، سرانجام در حکومت حضرت مهدي همة مردم جهان به دين اسلام مي‌گروند.


    سليماني، عبدالرحيم

    نخستين بدعت‌هاي مسيحي

    سال دفاع: ۱۳۷۷

    راهنما: حسين توفيقى

    مشاور: محمد لگن‌هاوسن

    چکيده

    اين رساله ترجمه‏اى از Early Christian Heresies نوشتة جان اُ. گريدى (Jona O. grady) است كه به تاريخ سده‏هاى نخست مسيحيت پرداخته و گرايش‏ها و فرقه‏هاى پنج قرن نخست مسيحيت را بررسى كرده است.

    كتاب، بر اساس ديدگاه فردى مسيحى با گرايش خاص نوشته شده است. نويسنده، به گزارش و تحليل بسنده نكرده؛ بلكه به داورى پرداخته و يك گروه را راست‌كيش، و بقيه را بدعت‌گذار خوانده است. چنين شيوه‏اى نيازمند معيارهايى براى داورى است؛ ازاين‌رو مترجم در مقدمة خود، نكاتى را دربارة معيار داورى بيان كرده است:

    الف) نياز به معيار براى تشخيص راست‌كيش از بدعت‌گذار؛

    ب) معيارهاى راست‌كيشى و بدعت‌گذارى (چهار مورد)؛

    ج) تطبيق معيارها بر فرقه‏هاى مسيحيت.

    به‏ نظر نويسنده، آنچه به ‏نام مسيحيت پس از قرن‏هاى متمادى و تحولات گوناگون باقى مانده است، راست‌كيش، و بقية فرقه‏ها و مذاهب بدعت‏گذار هستند؛ اما مترجم پس از رد معيار نويسنده، با بررسى مضامين كتاب مقدس و با توجه به معيار راست‏كيشى، نتيجه مى‏گيرد كه چون حضرت عيسى† پطرس را به ولايت و رهبرى دينى و اجتماعى پس از خود منصوب كرده بود، و اعتقادها و اعمال پيروان پطرس با سنت انبياى پيشين و گفته‏هاى حضرت عيسى و عقل سازگار است، پيروان پطرس راست‌كيش هستند و دخالت پولس در رهبرى دينى و اجتماعى جامعة مسيحيان، آغاز انحراف و بدعت‏گذارى در مسيحيت بوده است.


    کريمي، محمد

    نسبت ايمان و عقل از منظر علامه طباطبايي و شاگردان «شهيد مطهري، آيت‌الله جوادي آملي و آيت‌الله مصباح يزدي»

    سال دفاع: ۱۳۸۲

    راهنما: محمد سعيدي‌مهر

    مشاور: محمدتقي سبحاني

    چکيده

    بحث نسبت ايمان و عقل، سابقه‌اي طولاني در جهان اسلام و مسيحيت دارد و نظريات مختلفي در اين ‌زمينه مطرح شده است. در جهان اسلام، دو رويکرد کلي عقل‌گرايي و نص‌گرايي ناظر به اين بحث پديد آمده است: عقل‌گرايان معتقدند مي‌توان متعلق ايمان را با ادلة عقلي اثبات کرد و نص‌گرايان اين نسبت را نمي‌پذيرند. ميان عقل‌گرايان و نص‌گرايان نيز اختلافاتي وجود دارد. مرحوم علامه و شاگردان وي، عقل‌گراياني هستند که براي عقل در معارف ديني و ايمان، ارزش ويژه‌اي قايل‌اند. براي تبيين درست نظرية آنها ابتدا بايد مراد از ايمان و سپس عقل را مشخص کرد. گاهي مراد از ايمان، فعل نفساني است؛ حالتي نفساني که انسان نسبت به شيء يا گزاره‌اي پيدا مي‌کند. کاربرد ديگري که ممکن است براي ايمان گفته شود، متعلق آن حالت نفساني است؛ يعني گزاره‌هايي که ايمان به آنها تعلق مي‌گيرد. براي عقل نيز معاني زيادي گفته شده است، اما دو معناي آن مي‌تواند در اين بحث کاربرد داشته باشد: يکي عقل به ‌معناي تعقل و تفکر است، يعني چيدن مقدمات براي رسيدن به نتيجه؛ و ديگري عقل به‌ معناي معقولات، يعني گزاره‌هايي که مورد تعقل قرار مي‌گيرد. اگر بخواهيم نسبت هر‌يک از معاني ايمان را با عقل بسنجيم، چهار حالت به ‌دست مي‌آيد که در رساله به‌تفصيل دربارة آنها بحث شده است. مهم‌ترين محور بحث در ايمان و عقل، نزد مرحوم علامه و شاگردان او، رابطة ميان متعلق‌هاي ايمان و تعقل است؛ يعني اگر گزاره‌اي متعلق ايمان قرار گرفت، مي‌توان به آن علم پيدا کرد، و يا آن ‌را معقول و موجه دانست.

    مرحوم علامه و شاگردان او معتقدند ايمان، حالتي نفساني است که بين نفس انسان و گزاره‌هاي متعلق آن پديد مي‌آيد، و تا انسان به آن گزاره علم پيدا نکند و برايش قطعي نشود، ايمان به ‌وجود نمي‌آيد. مراد از علمي که شرط ايمان است، قطع ضروري است که در علوم حصولي به‌وسيلة ادلة عقلي به ‌دست مي‌آيد. ازآنجاکه موجه بودن گزاره‌هاي عقلاني، سبب قطع و توجيه آنها و درنتيجه توجيه ايمان است، بحث اصلي دربارة ايمان و عقل، عقلانيت و توجيه گزاره‌هاي متعلق ايمان است. بنابراين در علوم حصولي، معقوليت معارف ديني مانند وجود واجب به برهان منطقي است؛ اگر برهان منطقي بر گزاره‌اي اقامه شد، معقول خواهد بود. مرحوم علامه و شاگردانش معتقدند وجود واجب و وحدانيت او برخي ديگر از معارف ديني استدلال‌پذير بوده و بر همين اساس براي اثبات وجود خدا و وحدانيت او از برهان عقلي استفاده مي‌کنند. براهين عقلي مي‌تواند باعث ايجاد باور ديني، توجيه آن و افزايش ايمان شود.


    دانشور نيلو، يوسف

    نقد کتاب "دربارة دين"، نوشتة شلاير ماخر

    سال دفاع: ۱۳۷۷

    راهنما: محمد لگن‌هاوسن

    مشاور: حسين توفيقي

    چکيده

    اين تحقيق، به گزارش و نقد كتاب پرآوازة شلاير ماخر، دربارة دين (On Religion)، پرداخته است. پيش از گزارش، در فصل اول، توصيف آلمان در قرن هجدهم، جريان‏هاى فكرى و دينى و حكومت و تحولات فكرى آلمان، و همچنين شرح زندگى و تحولات فكرى شلاير ماخر و توضيحاتى دربارة كتاب پيشين آمده است.

    در فصل دوم، با توجه به اينكه كتاب به فارسى ترجمه نشده، گزارشى از محتواى فصل‏هاى پنج‌گانة آن آمده است؛ البته به ‌دليل نقش محورى فصل دوم كتاب، گزارش آن مفصل‏تر از بقية گزارش‏هاست. اين فصل، تقريباً تمام مباني‌اي را که بحث‌هاي شلاير ماخر در ديگر گفتارها بر آنها مبتني است، دربردارد.

    فصل سوم پايان‏نامه به نقد كتاب اختصاص يافته است.

    شلاير ماخر در اين كتاب، با نگرشى نو و رمانتيك به دين، در صدد نجات دين و جدايى آن از مابعدالطبيعه و اخلاق است. به اعتقاد او، دين از مقولة احساس و شهود است و همين احساس و شهود، گوهر دين شمرده مى‏شوند. وي چندان ميانه‌اي با عقل و دليل ندارد، اما چاره‌اي جز سنجش افکار او با محک عقل نيست؛ چراکه احساس‌ها و شهودها شخصي‌اند و نمي‌توان احساس و شهود يک شخص را دليل بر بطلان احساس و شهود شخص ديگر دانست. عناوين فصل‌هاي كتاب او چنين است: 1. دفاعيه؛ 2. دربارة گوهر دين؛ 3. دربارة خودسازى براى دين؛ 4. دربارة عنصر اجتماعى دين يا دربارة كليسا و كشيشى؛ 5. دربارة اديان.

    محقق نيز با عناوينى نظير آنچه در ذيل آمده، به نقد مطالب كتاب پرداخته است: 1. گوهر دين، اصلاح يا گزارش؛ 2. شهود، بى‏واسطه يا باواسطه؛ 3. شهود دينى، خطاپذير يا خطاناپذير؛ 4. رابطة دين با مابعدالطبيعه؛ 5. رابطة دين با اخلاق، و... .


    تبارصفر، صفدر

    نقد و بررسي الهيات پست‌ليبرال جرج ليندبک

    سال دفاع: ۱۳۸۷

    راهنما: عليرضا قائمي‌نيا

    مشاور: محمد مطهري

    چکيده

    الهيات پست‌ليبرال يکي از مهم‌ترين دگرگوني‌ها در الهيات مسيحي است که به‌صورت رسمي از سال ۱۹۸۰ميلادي در مقابل الهيات ليبرال و سنتي پديد آمد و در دهة اخير، طرف‌داران بسياري يافت. ليندبک، مهم‌ترين شخصيت اين عرصه است که پس از هانس فراي، مباني اين الهيات را ارائه کرد. هدف عمدة وي، تبيين اصول وحدت‌گرايي کليسايي بود.

    کتاب ماهيت آموزه، تأليف وي، که محور اساسي تحقيق حاضر است، شاخص‌ترين و مؤثرترين منبع الهيات پست‌ليبرال تلقي مي‌شود. رسالة حاضر پس از تبيين کامل مؤلفه‌هاي ديدگاه ليندبک، در صدد است روشن سازد که آيا اين مؤلفه‌ها قابل قبول است يا خير. بر اين اساس رساله در سه فصل، به بررسي و نقد الهيات پست‌ليبرال جرج ليندبک پرداخته است. فصل اول، مباحث مقدماتي، شامل مفاهيم و کلياتي نظير پيشينه، اهداف و تعريف واژگان است.

    در فصل دوم، مهم‌ترين اصول الهياتي ليندبک، عمدتاً با بهره‌گيري از مهم‌ترين اثر وي، يعني کتاب ماهيت آموزه، تبيين شده است. مباحثي مانند رويکرد فرهنگي ‌ـ زباني به دين، مسئلة صدق، تئوري قاعده، و نگرش درون‌متني به دين، از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي الهيات ليندبک به‌شمار مي‌روند.

    در فصل سوم، محقق پس از تبيين اصول الهيات وي، به نقد و بررسي آنها پرداخته ‌است.

    به عقيدة محقق، ليندبک با بهره‌گيري از انديشه‌هاي ويتگنشتاين، کليفورد گيرتز، کواين، آستين، و بارت، به تبيين مؤلفه‌هاي فوق، در ساختاري موافق با اهداف پست‌ليبرال پرداخته است. بنابراين مباني معناشناختي و معرفت‌شناختي ليندبک را نمي‌توان پذيرفت.


    عبداللهي، محمدحسن

    نقد و بررسي انديشة وحدت متعالي اديان از ديدگاه سيدحسين نصر

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: يدالله يزدان‌پناه

    مشاور: محمد لگن‌هاوسن

    چکيده

    سيدحسين نصر، بر اساس اصل جهان‌شمولي دين، اختصاص وحي را به اقوامي مشخص، نفي مي‌کند و آن را براي همة انسان‌ها مي‌داند. او با تمايز واقعيت مطلق از واقعيت نسبي، تنها ذات مطلق الهي را واقعيت مطلق مي‌شمارد و غير او، حتي تجليات خدا در نظام‌هاي الهياتي متفاوت را، واقعيات نسبي مي‌داند. وي با تمايز ميان حوزة ظاهري و باطني اديان، معتقد است حوزة ظاهري، حوزة تکثر اديان است. از ديد او، در ساحت باطني مي‌توان مقصد واحد اديان را، که جز واقعيت مطلق الهي نيست، يافت. در اين مقصد واحد و حکمت جاويدان، که در بطن اديان جاي دارد، وحدت متعالي اديان تحقق مي‌يابد. نصر، انحراف را در صورتي مخل اعتبار يک دين مي‌داند که روح دين و اصل توحيدي آن را از بين برده، هيچ اثري از حقيقت اولية آن باقي نگذارد؛ و اديان بزرگ عالم از چنين انحرافي در امان بوده‌اند. او اسلام را کامل‌ترين دين مي‌داند و درعين‌حال با رد نظرية نسخ، نه‌تنها اديان سامي، بلکه اديان هندي، چيني و اديان محلي و قومي را نيز ادياني معتبر، و عمل به هريک را عمل به همة آنها قلمداد کرده است؛ هرچند اهميتشان و امکان عمل در همة آنها، به يک اندازه نيست. از منظر نصر، اديان متکثر الهي در واقعيت‌هاي اساسي، تعارض ندارند. اساساً واقعيت‌هاي مهم را نمي‌توان در قالب توصيفي واحد به‌طور کامل بيان کرد. توصيف‌هاي متفاوتي که از حضرت مسيح در اديان مختلف ديده مي‌شود، نمونه‌اي از اين امر است. نگارنده، برخلاف نصر، انحرافات کنوني اديان را منافي اعتبار آنان دانسته است و بر اساس کمال اسلام و با تکيه بر منابع اسلامي، تنها دين معتبر کنوني را اسلام، و دستيابي به سعادت کامل را تنها در پيروي از اين دين ميسور مي‌داند؛ بااين‌حال، معتقد است بسياري از پيروان ساير اديان الهي، به ‌ميزان پيروي‌شان از حقيقت و از باب استضعاف، مستحق رحمت الهي‌اند و به نجات و رستگاري نسبي خواهند رسيد.


    مبيني، محمدعلي

    نقد و بررسي ديدگاه آلوين پلنتينجا دربارة اعتبار باورهاي ديني

    سال دفاع: ۱۳۸۱

    راهنما: محمد فنايي اشکوري

    مشاور: هادي صادقي

    چکيده

    نگارنده در اين رساله، ضمن طرح نظريات و ديدگاه‌هاي آلوين پلنتينجا دربارة اعتبار باورهاي ديني، به شرح زير به نقد آنها پرداخته است:

    در فصل اول، نگارنده به تعيين محل نزاع پرداخته و پيش از دفاع از باورهاي ديني، جايگاه بحث را روشن کرده است.

    در فصل دوم، پاسخ آلوين پلنتينجا به اشکال فرويد و مارکس بررسي شده است.

    فصل سوم و چهارم رساله، به طرح انتقادات و اشکالات اختصاص دارد. در فصل سوم، پاسخ‌هاي آلوين پلنتينجا به برخي اشکالات مطرح‌شده بر ديدگاهش بيان شده، و در فصل چهارم، به‌طور خاص، واکنش دو تن از متفکران کاتوليک به معرفت‌شناسي اصلاح‌انديش ياد‌آور گرديده است.

    سرانجام در فصل پنجم، نگارنده ضمن دسته‌بندي آراي آلوين پلنتينجا، برداشت خود را از ديدگاه وي به‌اختصار بيان کرده است: آلوين پلنتينجا، نمايندة مهم مکتب معرفت‌شناسي اصلاح‌انديش، معتقد است شرايطي که براي ارزش معرفتي يک باور لازم است، شرايطي است که بايد در عالم واقع وجود داشته باشد، ولي لزومي ندارد که ما از آن شرايط آگاه باشيم. همين‌که باور ما واقعاً موجه باشد، کفايت مي‌کند و ديگر نيازي نيست که ما وجه توجيه باور خود را بدانيم. بر اين اساس اگر قوه‌اي باورساز در ما وجود داشته باشد که کارش توليد باور صادق باشد و از عهدة اين کارش خوب برآيد، آن‌گاه باورهايي که توليد مي‌کند، ارزش معرفتي دارند؛ ولو ما از منشأ اين باورها باخبر نباشيم. به گفتة پلنتينجا، اگر خداي عالم و قادر و مهربان وجود داشته باشد، آن‌گاه به‌احتمال زياد در ما حسي خداشناختي ايجاد مي‌کند که در شرايطي خاص، باورهاي صادق ديني توليد کند، بدون اينکه اين باورها مبتني‌ بر استدلال باشند. اين‌گونه باورها، به‌محض آنکه آنها را در خود بيابيم، داراي توجيه و اعتبار مي‌شوند؛ هرچند ما ندانيم از کجا آمده‌اند. اگر برون‌گرايي در معرفت‌شناسي صحيح باشد، آن‌گاه هر باوري اين شأن را دارد که واقعاً پايه باشد؛ همين‌که قوه‌اي باورساز با شرايطي خاص آن را توليد کند، کفايت مي‌کند؛ هرچند استدلالي براي آن نداشته‌ايم و نيز ندانيم که از چنين قوه‌اي صادر شده است. اما به نظر مي‌رسد برون‌گرايي درست نيست و اگر ما وجه توجيه باور خود را ندانيم، اصلاً باوري موجه نخواهيم داشت. هرجا نتوانيم ارتباط آگاهانة مستقيمي با معلوم برقرار کنيم، بايد اين ارتباط را از طريق آگاه شدن از واسطه‌ها ايجاد کنيم و اين همان معناي استدلال است. باور ديني هم تنها در صورتي مي‌تواند باوري پايه باشد که واقعيت آن را درون خود، از طريق علم حضوري مشاهده کنيم. ولي پلنتينجا اين واقعيت را بيرون از انسان تصور مي‌کند، درعين‌حال باور آن را باوري واقعاً پايه مي‌شمارد. البته مي‌پذيريم که معرفت حصولي به خدا مي‌تواند معرفتي فطري باشد؛ لکن فطريات قضايايي هستند که داراي استدلال‌اند، ولي آن استدلال به‌قدري روشن است که هميشه همراه آن قضايا وجود دارد. پلنتينجا معتقد است چنين استدلالي هم وجود ندارد. چنان‌که گفتيم، ريشة اين ديدگاه پلنتينجا به برون‌گرايي او در معرفت‌شناسي برمي‌گردد و اساس نقد اين ديدگاه نيز بايد معطوف به اين رويکرد باشد.


    مهدوي فريد، علي

    نقد و بررسي ديدگاه رسمي کليساي کاتوليک در باب عقل و ايمان با تأکيد بر بخش‌نامة ايمان و عقل ((FIDES et RATIO

    سال دفاع: ۱۳۸۶

    راهنما: حميد کثيري

    مشاور: هادي صادقي

    چکيده

    اين تحقيق، نقد و بررسي ديدگاه رسمي کليساي کاتوليک دربارة سه مسئلة تعريف عقل، تعريف ايمان، و رابطة متقابل آن دو، بر اساس اسناد رسمي کليساست؛ به‌ويژه با تأکيد بر بخش‌نامة «ايمان و عقل» پاپ ژان پل دوم. ايمان در اسناد رسمي کليسا در دو معناي اصلي به کار رفته است: ۱. ايمان به‌ معناي فعل شخصي انسان. ايمان به اين معنا، پذيرش صرف عقلاني مجموعه‌اي از گزاره‌ها نيست، بلکه درحقيقت پاسخي مطيعانه و آزادانه و آگاهانه به انکشاف و دعوت خداست، که به کمک لطف و فيض الهي، از انسان‌هاي برگزيده صادر مي‌شود و در ضمن آن، همة وجود ايشان، اعم از عقل، اراده، احساسات و...، تسليم خدا مي‌گردد؛ ۲. ايمان به ‌معناي آنچه فعل ايمان به آن تعلق مي‌گيرد. ايمان در اين اصطلاح، به اموري اطلاق مي‌شود که شخص به آنها اعتقاد و باور دارد. ويژگي بارز اين امور در مسيحيت، اين است که ذات و حقيقت آنها بسيار فراتر از طور عقل است؛ ازاين‌رو نيروي عقل بشر به‌خودي‌خود به‌هيچ‌وجه نمي‌تواند به آنها دست يابد، مگر اينکه خدا، خود، آنها را براي عقل منکشف سازد.

    براي عقل نيز دو اصطلاح عمده در اسناد کليسا يافت مي‌شود: ۱. عقل به‌ معناي تعقل و استدلال، که اين نوع هم به مستقل و ابزاري تقسيم مي‌شود. عقل و تعقل مستقل، آن است که مقدمات فعل فهم و کشف را از ميان داشته‌ها و يافته‌هاي خود، و بر اساس اصول و روش‌هاي خويش، بدون هيچ‌گونه تأثيرپذيري از وحي برمي‌گزيند و مجهول را معلوم مي‌کند. عقل و تعقل ابزاري، هويت ابزاري خود را به‌واسطة به‌کارگيري داده‌هاي وحياني در فرايند فهم و استدلال مي‌يابد. عقل و تعقل مستقل و ابزاري، هم بر فعل شخصي ايمان و هم بر متعلق ايمان، تأثير مي‌گذارند که به‌تفصيل در متن رساله مورد بحث قرار گرفته‌اند. در پايان، سازگاري و نبود تضاد ميان عقل و ايمان، بر اساس واحد بودن منبع آنها و جدا بودن قلمروشان از يکديگر، تبيين شده است. نکتة پاياني اينکه اين قرائت از تعريف و رابطة عقل و ايمان، قرائت رسمي کليساي کاتوليک است که يک‌سره بر مسيحيت پولسي مبتني است و در افکار و عقايد شرک‌آميز عصر پولس ريشه دارد. مسيحيت پولسي در طول چند قرن اول مسيحيت رسميت يافت و به‌تدريج مسيحيت عيسوي را کنار زد.

    در فصل پنجم، مطالب فصل‌هاي سوم و چهارم، به‌تفصيل نقد و بررسي شده ‌است.


    شريفي، احمدحسين

    نقد و بررسي ديدگاه‌هاي معاصر در باب توجيه‌ گزاره‌هاي اخلاقي

    سال دفاع: ۱۳۸۱

    راهنما: محمد لگن‌هاوسن

    مشاور: محمود فتحعلي

    چکيده

    سؤال اصلي تحقيق حاضر اين بوده است که معيار و ملاک موجه‌سازي گزاره‌هاي اخلاقي چيست و چه زماني و در چه شرايطي مي‌توان گفت که احکام اخلاقي ما موجه هستند؟ معرفت‌شناسان اخلاقي غرب پاسخ‌هاي متعددي به اين پرسش داده‌اند: برخي (شهودگرايان) موجه بودن احکام اخلاقي را در شهودي بودن آنها يا استنتاجشان از احکام شهودي دانسته‌اند؛ عده‌اي (انسجام‌گرايان) به دامن انسجام‌گرايي غلتيده و سازگاري و انسجام با ساير باورهاي اخلاقي را معيار موجه بودن يک باور اخلاقي خاص پنداشته‌اند؛ برخي ديگر (قراردادگرايان) نيز به احياي قراردادگرايي برخاسته‌اند. محقق اين نوشتار، ضمن بررسي اين سه نظريه، به نقد آنها مي‌پردازد. او با استمداد از انديشه‌هاي فيلسوفان مسلمان، نظرية مبناگرايي عام را در مورد مفاهيم و احکام اخلاقي به کار گرفته‌ و ضمن تبيين رابطة گزاره‌هاي ارزشي و واقعي، و اثبات واقعي بودن احکام ارزشي، راه اثبات صدق مفاهيم و گزاره‌هاي اخلاقي را، مانند مفاهيم و گزاره‌هاي واقعي، در ابتناي آنها بر مفاهيم و احکام پايه و بديهي دانسته‌ است.


    ابراهيمي سروعليا، عبدالحسين

    نقد و بررسي مسيحيت صهيونيستي از ديدگاه مسيحيت

    سال دفاع: ۱۳۸۷

    راهنما: حميد کثيري

    مشاور: محمد لگن‌هاوسن

    چکيده

    در اين رساله جريان مسيحيت صهيونيستي معرفي، و با استفاده از بيانات دانشمندان و متألهان مسيحي، نقد عالمانه شده است. مسيحيت صهيونيستي، ترکيبي متناقض و نابجا از الهيات بدعت‌آميز مسيحي و الهيات افراطي يهودي است که مورد انتقاد يهوديت و سنت مسيحي قرار گرفته است. مؤلف در فصل اول، به اهميت موضوع و تعاريف پرداخته است.

    در فصل دوم، ريشه‌ها و پشتوانه‌هاي اين جريان، مانند پروتستانيسم، هزاره‌گرايي «ميلناريانيسم» و رويکردهاي آن، تدبيرگرايي، و جريان‌هايي مانند بنيادگرايي مطرح شده است.

    فصل سوم به بازشناسي انديشه‌هاي مسيحيت صهيونيستي اختصاص يافته که شامل: پيدايش عقايد، جنبش‌ها و گروه‌هاي حامي و مخالف آن است.

    در فصل آخر نيز اين جريان، نقد و بررسي، و اين مباحث در آن مطرح شده است: اعتبار کتاب مقدس، نقد آراي اسکوفيلد، رسالت‌هاي حضرت عيسي† و ديدگاه‌هاي انتقادگونة ايشان دربارة يهود در عهد جديد، اختلافات تفسيري ميان مسيحيت و يهوديت، خداي خشن در يهوديت، وارثان واقعي زمين موعود، مباحث مربوط به نقد خشونت‌گرايي در يهوديت و صهيونيسم، صهيونيسم سکولار، رد آموزة برگزيدگي يهود و نقدهاي سياسي مربوط به سياست‌هاي غلط ايالات متحدة امريکا در خاورميانه و عراق.

    نگارنده در پايان، نتيجه گرفته که جريان مسيحيت صهيونيستي، نه‌تنها نزد ما مسلمانان، بلکه در عقيدة بسياري از متألهان مسيحي، نهضتي ضدمسيحي، ضديهودي، ضداسلامي، ضدبشري، و خلاف آموزه‌هاي کتاب مقدس و عيسي مسيح† است.


    اسلامي، محمدتقي

    نقد و بررسي نظرية جان مارتين فيشر دربارة مسئوليت اخلاقي

    سال دفاع: ۱۳۸۲

    راهنما: محمد لگن‌هاوسن

    مشاور: محمود فتحعلي

    چکيده

    اين رساله که به يکي از مهم‌ترين مباحث مبنايي دربارة مسئوليت اخلاقي پرداخته، از سه فصل تشکيل شده است. در فصل اول ابتدا از رابطة جبر عِلّي با مسئوليت اخلاقي بحث شده است. نحوة توجيه مسئوليت اخلاقي در صورت صدق جبر عِلّي، از دغدغه‌هاي ديرين انديشمندان دانش اخلاق بوده است و در اين راستا امروزه دو دسته نظريه وجود دارد: دستة اول معتقدند که اگر جبر عِلّي بر جهان و انسان حاکم باشد، هيچ‌گونه توجيهي براي مسئوليت انسان، ازجمله مسئوليت اخلاقي وي باقي نمي‌ماند؛ اين دسته به ناسازگارگرايان شهرت دارند؛ زيرا به ناسازگاري فرض جبر عِلّي با مسئوليت اخلاقي قايل هستند. در مقابل، دستة دوم عقيده دارند که حتي با فرض جبر علّي نيز مي‌توان مسئوليت اخلاقي را به‌گونه‌اي توجيه کرد که با جبر علّي سازگار افتد؛ اين دسته به سازگارگرايان موسوم‌اند. هرکدام از دو دستة مزبور در ميان خود به گروه‌هايي منشعب مي‌شوند؛ مثلاً در ميان ناسازگارگرايان عده‌اي به عدم صدق جبر علّي اعتقاد دارند و عده‌اي با اذعان به صدق جبر علّي، مسئوليت اخلاقي را بي‌اساس مي‌بينند. سازگارگرايان نيز بسته به نوع توجيهي که براي مسئوليت اخلاقي بيان مي‌کنند، به گروه‌هايي قابل تقسيم هستند. جان مارتين فيشر (۱۹۵۲) از سازگارگراياني است که با تصرف در معناي اختيار و آزادي لازم براي مسئوليت اخلاقي، به اين توجيه مي‌پردازد. مطالب فصل اول، با معرفي آقاي فيشر و همکارش مارک رويزا (۱۹۵۸) و آثار و شرح مختصري از حيات علمي آنان، پايان يافته است.

    در فصل دوم، گزارش تفصيلي نظرية سازگارگرايانة فيشر، که در کتاب مسئوليت و کنترل آمده، ارائه شده است. اساس اين نظريه مبتني ‌بر اين نکته است که براي گريز از مشکل جبر، بايد آزادي و اختياري که لازمة مسئوليت اخلاقي است، به‌گونه‌اي تفسير شود که مستلزم امکان بديل نباشد. اين بدان معناست که حذف، تحقق مسئوليت اخلاقي، صرف اينکه فاعل در انجام دادن فعل، آزادي و اختيار داشته باشد، کافي است و لازم نيست که بتواند طرف دوم «بديل» را نيز، که شامل ترک فعل يا انجام دادن فعلي ديگر است، انجام دهد.

    در فصل سوم به نکات قابل تأمل و نقد نظرية مزبور اشاره شده است. مهم‌ترين نقدهاي وارد، در مورد مفاهيم کليدي کنترل هدايتگر در مقابل کنترل تنظيم‌کننده، مفهوم مکانيزم و توجه به روند بالفعل و صرف‌نظر از نقش روند بديل در آزادي و مسئوليت اخلاقي است.


    صادقي حاجي‌آبادي، رضا

    نقد و ترجمة کتاب Belief in God

    سال دفاع: ۱۳۸۱

    راهنما: محمد سعيدي‌مهر

    مشاور: محمدتقي سبحاني

    چکيده

    اين رساله ترجمه و نقد کتاب Belief in God (باور به خدا)، نوشتة پروفسور ماوردس، استاد فلسفة دانشگاه ميشيگان ايالات متحده است. وي از فيلسوفان خداباور و از مدافعان برجستة مکتب معرفت‌شناسي اصلاح‌شده است. مترجم در پايان ترجمة کتاب، به نقد آن پرداخته است. کتاب چهار فصل دارد که در فصل اول، پرسش‌هاي معرفت‌شناختي مطرح گرديده، و در فصل دوم براي براهين وجود خدا استدلال شده است. فصل سوم، بحث «تجربة خدا» را مطرح کرده، و در فصل چهارم مسئلة شر بررسي شده است. مترجم، پيش از نقد، به معرفي نويسنده و بيان شناسنامة علمي او پرداخته است، آن‌گاه ضمن تبيين موضوع کتاب (باور به خدا)، آن را در حوزة معرفت‌شناسي اصلاح‌شده قابل ارزيابي مي‌داند. سپس مباحثي را به‌اجمال در مورد زمينه‌هاي پيدايش اين مکتب و جايگاه آن در فلسفه، معرفت‌شناسي، و الهيات معاصر مطرح کرده است. برخي از اين مباحث عبارت‌اند از: معرفت‌شناسي اصلاح‌شده و اخلاق‌باور، معرفت‌شناسي اصلاح‌شده و توماس ريد، معرفت‌شناسي اصلاح‌شده و کالوين، و ارزيابي ماوردس از معرفت‌شناسي اصلاح‌شده.


    فقيه، حسين

    نقش تجربة ديني در توجيه باورهاي ديني از ديدگاه آلستون

    سال دفاع: 1382

    راهنما: علي شيرواني

    مشاور: هادي صادقي

    چکيده

    اين رساله در دو بخش، ابتدا به تبيين ديدگاه آلستون و سپس به نقد آن پرداخته است. در بخش اول که شامل شش فصل است، ماهيت تجربة ديني، ويژگي‌هاي تجربة عرفاني، و برخي تفاوت‌هاي موجود ميان تجربه‌هاي عرفاني، از ديدگاه آلستون بيان شده است. توجيه معرفتي از ديدگاه آلستون، جايگاه معرفتي ادراک حسي و ادراک عرفاني، از ديگر مباحث اين بخش است.

    در بخش دوم، نگارنده پس از تجزيه‌وتحليل ديدگاه آلستون، تجربة ديني را با معرفت فطري مقايسه کرده است. درمجموع آنچه به‌عنوان نتيجة بحث آمده، اين است: ويليام پي. آلستون (۱۹۲۱) براي تجربة ديني، ساختاري مشابه با ساختار تجربة حسي قايل است. وي در تبيين نظرية خود دربارة تجربة ديني، بر دو نکته تکيه مي‌کند: نخست، تجربة حسي است. ازنظر وي، تجربة ديني نوعي تجربة حسي نسبت به باورهاي ناظر بر جهان فيزيکي است؛ دوم، گزارش‌هاي فراواني است که از صاحبان تجربة ديني نقل شده است. او با استناد به گزارش‌هايي از تجربه‌هاي گوناگون، اعم از عارفان انديشمند و اشخاص معمولي، به تبيين ديدگاه خويش مي‌پردازد و هرچند همة نمونه‌ها را از سنت مسيحي نقل مي‌کند، بر آن است که اين پديده اختصاصي به مسيحيت ندارد. بسياري از نقدهايي که بر ديدگاه آلستون وارد شده، دربارة ادعاي هم‌سنخ بودن تجربة ديني با تجربة حسي است. دستة ديگري از نقدها، معطوف به دفاع آلستون از انحصارگرايي مسيحي است. انتقاد شديد انديشمنداني همچون جان هيک، به همين جنبه برمي‌گردد. با قطع‌نظر از اشکالات ديدگاه آلستون، مي‌توان گفت نظرية او با اندکي اصلاح و بازسازي، به معرفت فطري مطرح‌شده در آيات قرآن و روايات اسلامي، بسيار نزديک است. تجربة ديني مورد نظر وي، که نوعي بصيرت باطني به خداست، تقريباً همان ظهور مرتبه‌اي از معرفت فطري در عالم ماده است. به ديگر سخن، تجربة ديني نوعي آگاهي مستقيم به خدا و مواجهة بي‌واسطه با اوست که دست‌کم اصل اعتقاد به وجود خداوند را توجيه مي‌کند.


    صانعي، مرتضي

    هانس کونگ و خطاناپذيري پاپ

    سال دفاع: ۱۳۸۵

    راهنما: حميد کثيري

    مشاور: محمد لگن‌هاوسن

    چکيده

    در اين رساله، مؤلف با طرح اين پرسش که آيا پاپ خطاناپذير است يا نه، ابتدا به بررسي آموزة خطاناپذيري پاپ پرداخته و سپس ديدگاه کونگ را در اين ‌زمينه مطرح کرده است.

     بي‌ترديد ازجمله مهم‌ترين آموزه‌هاي جزمي کليساي کاتوليک، آموزة خطاناپذيري پاپ است. اين آموزه در شوراي واتيکاني اول به تصويب رسيد و قانوني شد. کليساي کاتوليک بر اين باور است که وقتي پاپ از موضع رياست بر کليسا، در باب موضوعات ايماني و اخلاقيات براي کل کليسا سخن مي‌گويد، از خطا و اشتباه مصون است و تک‌تک مسيحيان بايد از سخنان، احکام و بخش‌نامه‌هاي او تبعيت کنند. به عقيدة کليسا هرکس در برابر اين آموزه، موضع‌ منفي داشته باشد، سزاوار تکفير است. هانس کونگ، الهي‌دان کاتوليکي، ازجمله منتقدان اين آموزه است. وي معتقد است که کليسا همواره خطا و اشتباهاتي داشته، اما با وجود آن، تحت مراقبت روح‌القدس بوده، از مسير حقيقت خارج نشده است؛ ازاين‌رو تنها خدا و کلمة او، «عيسي»، خطاناپذير هستند. وي دربارة کليسا که پاپ را نيز در درون خود دارد، پيشنهاد مي‌کند که به‌جاي واژة «Infallibility» از واژة «Indefectibility» به ‌معناي مصون از زوال و نابودي استفاده گردد. بر اين پايه، کونگ به نقد اين آموزه پرداخته، در سال ۱۹۷۰ کتابي با نام خطاناپذيري؟ پرسشي بي‌پاسخ را نگاشت. اين کتاب که با واکنش‌هاي زيادي در کليسا مواجه شد، مورد انتقاد شديد واتيکان قرار گرفت و به‌ دنبال آن مجمع دكترين ايمان، جواز تدريس هانس ‌کونگ در درس الهيات را لغو، و اعلام کرد که وي صلاحيت الهي‌دان کاتوليک بودن را از دست داده است.


    حسيني قلعه‌بهمن، اکبر

    واقع‌گرايي اخلاقي در نيمة دوم قرن بيستم

    سال دفاع: ۱۳۸۱

    راهنما: محمد لگن‌هاوسن

    مشاور: محمود فتحعلي

    چکيده

    اين رساله به بررسي واقع‌گرايي اخلاقي پرداخته است و تلاش دارد به اين پرسش‌ها پاسخ دهد: ديدگاه انديشمندان مسلمان در خصوص معرفت اخلاقي چيست؟ آنان چگونه وجود حقايق اخلاقي را تبيين مي‌کنند؟ چگونه نيل و معرفت به اين حقايق را بيان مي‌کنند؟ آنها دربارة انگيزة اخلاقي چه رويکردي در پيش گرفته‌اند؟ آيا آنان در اين مسئله درون‌گرايند؟

    واقع‌گرايان اخلاقي استدلال مي‌کنند که در عالم، حقايق اخلاقي مستقل از باورها، احساسات، اميال و... آدميان وجود دارد. آنان همچنين معتقدند که ما مي‌توانيم مطالب مهمي دربارة آنها بدانيم؛ به‌علاوه معرفت اخلاقي مي‌تواند ادله‌اي براي عمل فراهم آورد؛ يعني اگر يک انسان معمولي يک گزاره دربارة حقيقتي اخلاقي را بپذيرد، بعد از اين پذيرش، با عمل مطابق با آن گزاره، به آن معرفت پاسخ مي‌دهد. از سوي ديگر، واقع‌گرايان اخلاقي در آخرين بخش از قرن بيستم، به طرق گوناگون براي تبيين اين حقايق کوشيده‌اند. براي مثال، بعضي از آنها همانند جان هنري و مک‌ داول اين حقايق را شبيه کيفيات درجه دو دانسته و در باب معرفت اخلاقي، روشي شهودگرايانه در پيش گرفته‌اند. اين عده در مقام تبيين انگيزة اخلاقي، با انتخاب رويکردي درون‌گرايانه، مي‌گويند که معرفت اخلاقي دليل کافي براي انجام دادن فعل اخلاقي در اختيار ما مي‌نهد. برخي محققان مثل ديويد برينگ، بر آن‌اند که قاعدة عروض، بهترين راه براي تبيين وجود حقايق اخلاقي است. آنان استدلال مي‌کنند که حقايق اخلاقي عارض بر حقايق طبيعي مي‌شوند؛ يعني حقايق طبيعي حقايق اخلاقي را توليد مي‌کنند و ما مي‌توانيم از همان طريقي که از حقايق طبيعي آگاه مي‌شويم، از حقايق اخلاقي نيز آگاهي پيدا کنيم. بيشتر اين انديشمندان، در باب انگيزة اخلاقي برون‌گرايند و بر اين اساس مي‌گويند معرفت اخلاقي در تدارک ادلة لازم براي عمل، ناکافي است. اما انديشمندان مسلمان چطور؟ آنان چگونه وجود حقايق اخلاقي را تبيين مي‌کنند؟ چگونه نيل و معرفت به اين حقايق را بيان مي‌کنند؟ آنها دربارة انگيزة اخلاقي چه رويکردي در پيش گرفته‌اند؟ آيا آنان در اين مسئله درون‌گرايند؟ اغلب فيلسوفان مسلمان، مدعي‌اند که مفاهيم اخلاقي در زمرة معقولات ثانية فلسفي قرار مي‌گيرند؛ معقولاتي که حاکي از ارتباط اعمال آدميان و نتايج آنها هستند. به‌عبارت‌ديگر اين مفاهيم رابطة افعال اختياري آدميان و سعادت آنان را نشان مي‌دهند. در تبيين معرفت اخلاقي، برخي از آنان همانند آيت‌الله مرتضي مطهري، معتقدند که معرفت اخلاقي از همکاري عقل، تجربه و وحي به دست مي‌آيد. آنان در باب انگيزة اخلاقي درون‌گرايند؛ اما تقريري که عرضه مي‌کنند تا حدودي با تقرير ديگران متفاوت است.


    پاکپور، علي

    وظيفه‌گرايي از ديدگاه کريستين ام. کرسگارد

    سال دفاع: ۱۳۸۲

    راهنما: محمد لگن‌هاوسن

    مشاور: محمد فتحعلي

    چکيده

    اين پايان‌نامه، تفسيري نو از ديدگاه اخلاقي کانت است که کريستين ام. کرسگارد (۱۹۵۲م) در کتاب ايجاد مملکت غايات آورده است.

    رساله در هفت فصل تنظيم شده و پس از بررسي و تحليل موضوع هر فصل، در پايان آن فصل، ديدگاه کرسگارد در آن‌ زمينه آمده است. معاني وظيفه و الزام، انواع وظيفه‌گرايي و تحليل آنها، انگيزه و الزام، الزام اخلاقي کانت، صورت‌بندي قانون کلي، صورت‌بندي انسانيت، و... ازجمله مباحثي است که کرسگارد پس از بررسي و تبيين آنها، نظر خود را نيز بيان کرده است.

    وي با تبيين خاص خود از اصول نظرية کانت، در صدد است ضمن حفظ چهارچوب نظرية اخلاقي او، اشکالات وارد به آن را برطرف کند. کرسگارد با تحليل نظرية کانت در زمينه‌هاي انگيزه و الزام، صورت‌بندي قانون کلي، صورت‌بندي انسانيت، مسئلة دروغ، و آزادي و مسئوليت، به اين نتيجه مي‌رسد که با طرح يک نظرية دوسطحي از نظرية کانت، مي‌توان مشکل اساسي آن را در مسئلة دروغ از بين برد. او مي‌گويد اگر جهان معقول و محسوس در ديدگاه کانت، درست تفسير شود، نظرية اخلاقي وي در باب مسئوليت، انعطاف بيشتري خواهد يافت؛ به‌گونه‌اي‌که مي‌توان ديگران را در عين اختيار، مسئول ندانست.


    سوري، محمد

    ولايت از ديدگاه حکيم ترمذي

    سال دفاع: ۱۳۸۵

    راهنما: نصرالله پورجوادي

    مشاور: محمد فنايي اشکوري

    چکيده

    ابوعبدالله محمدبن‌علي‌بن‌حسن، معروف به حکيم ترمذي، از عارفان و محدثان بزرگ سدة سوم است که از وي نوشته‌هاي فراواني در عرفان و حديث به جاي مانده و مهم‌ترين دستاورد عرفاني او نظرية ولايت است. اين مسئله پيش از ترمذي، کمابيش در ميان عارفان، ازجمله سهل تستري و ابوسعيد خراز و جنيد بغدادي، و نيز در منابع روايي شيعه، به‌ويژه در اصول کافي مطرح شده، اما سخنان ترمذي، به‌ويژه در کتاب سيرة الاولياء، نقطة عطفي در اين ‌باب است؛ تا آنجا که برخي او را مبدع نظرية ولايت در عرفان اسلامي دانسته‌اند. اساس نظرية ترمذي در مسئلة ولايت، بر مفهوم «حق‌الله» استوار است. اين حق، نتيجة چيرگي و سلطنت مطلق خداوند بر همة کائنات است. کساني که اين حق را رعايت مي‌کنند، دو گروه‌اند: اولياء حق‌الله و اولياءالله. ريشة تفاوت به اينجا بازمي‌گردد که حيات معنوي شخص، در دو مرتبه است: مرتبة نخست، عبادت خداوند است؛ و مرتبة دوم، عبوديت او. عبادت، با کارهاي ارادي و رفتارهاي اختياري انسان سروکار دارد و احساس آزادي ارادة انسان را در انجام عبادت نفي نمي‌کند؛ اما معناي عبوديت ازنظر ترمذي، احساس نيازمندي مطلق همة کائنات به خداوند است، که در صورت تحقق آن، احساس آزادي اراده به‌کلي زايل مي‌شود و وجود شخص در وجود خداوند فاني مي‌گردد. همچنين در ميان عرفا، حکيم ترمذي، نخستين کسي است که از وجود خاتم اوليا در آخرالزمان خبر داده و او را در ميان اوليا، مانند خاتم انبياˆ در ميان انبيا دانسته است. عارفاني که پس از ترمذي، به ولايت دل‌بستگي داشته‌اند، در دو سنت قرار مي‌گيرند: سنتي که ادامه‌دهندة انديشه‌هاي ترمذي است و سنتي که در کنار آن، از روايات شيعه نيز استفاده کرده است. ابن‌عربي و سعدالدين حمويه که هم‌زمان مي‌زيسته‌اند، نماد کمال اين دو سنت هستند؛ و پسينيان جملگي از دستاوردهاي اين دو بهره‌مند بوده‌اند. ازاين‌رو بحث، به اين دو شخصيت ختم شده است.

    لینک ثابت خبر: qabas.iki.ac.ir/node/4008

    آخرین اخبار

    موسسه امام خمینی

    «این مؤسسه‏ خوب، جامع و کامل می‌‏تواند از لحاظ تلاش پیگیر، خستگی‏‌ناپذیر، خالصانه و عالمانه الگویی برای حوزه باشد.»  مقام معظم رهبری در دیدار رئیس و اعضای هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره... ادامه

    سند چشم انداز

    چشم‌انداز مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) با اميد به فضل الهي و عنايات ويژه حضرت ولي عصر(عج) و در پرتو کوشش عالمانه و تلاش متعهدانه همه ارکان و اعضا و پارسايي و پاکي مديران، استادان، محققان، دانش‌پژوهان و... ادامه